جان مادرجانِ جانِ مادردلبندم,نمیدانی درون سینه ام چه آتشی برپاست,به کدامین حکم من درون آتشی سوزنده افتادم.حال من با دیدن دانه های اشکت که روی گونه های سرخت می لغزد به جنون میرسد.نکند گریه کنی زندگیه من.الان 7سال هست که دیدن روی ماهت ارزوی شبانه روزم شده میدانم دور از من حال تو پریشان است و بدان حال من هم خراب .....انگار از درون سینه ام جگرم را، تکه وجودم را برده اند ..بیا جان مادر بگذار دل سیر در آغوش بگیرمت بدون هیچ ترسی از اینکه مبادا به من پشت کنی ومرا نخواهی ومن بترسم از گذشته ام جانکم ، عمر مادر همیشه بخند غمگین نباش .اروزیم همیشه خندیدن توست.کاش بگذرد این روزهای تلخ ، زودتر برسد روزی که تا ابد بدون کوچکترین غمی کنارم روچشمانم باشی نازنین پسرکم دلتنگی تاب وتوانم رابریده وراهی ندارم جز انتظار .کاش زنده بمانم وخوشبختیت را ببینم ونگاه پر از شوقت را تماشاگر باشم ...کاش🙏😢
تیکر بارداری نیست❤️🤍بی محابا میزنم ساز تو رندانه برقص...بی خیال غم دنیا تو جانانه برقص...چند روزی به همین بزم تو هم مهمانی...چشم دنیا بشود کور تو مستانه برقص!🤍🍃