منو محدود تر از یه زندانی کردن من اجازه ندارم با رفیقام برم بیرون چون یکی میبینه میگه دختر وله نمیتونم عشقمو ک ماه ب ماه نمیبینم برم ببینمش چون یکی میبینه دیگع ابرومون میرع کسی منو نمیگیره من نمیتونم جوری ک میخام زندگی کنم چون من ی دخترم من نمیتونم عشق داشته باشم ولی پسرا میتونن آخه فقط آونا دل دارن دلم میخاد خودکشی کنم وضعیت اقتصادی خونواده فوق العاده افتضاح مامانم واسه غیبت کردن همیشه وقت دارع ولی من بخام باهاش حرف بزنم کار داره حسرت ی ذره عشق مادر فرزندی موند تو دلم دلم میخاد خودکشی کنم
اینا که چیزی نیس بخاطرش بفکر خودکشی افتادی بزار یکم بزرگ شدی تو بالا پایین زندگی بیفتی میبینی اصلا اینا مشکل نبودن
انسان غرق شود قطعا میمیرد! چه در دریا چه در رویا چه در دروغ چه در گناه چه در خوشی چه در قدرت چه در جهل چه در انکار چه در حسد چه در بخل انسان بودن به تنهایی یک دین خاص است
عزیزم سعی کن دوستاتو دعوت کنی بیان خونتون مامانت ببینه به دوستات اعتماد کنه بعد اجازه بگیر بگو مامان یبارم من برم خونشون بگو بابات ببره برسونتت که خیالشون راحت شه کم کم اعتماد میکنه رو مخ مامانت برو بگو من از اعتمادت سواستفاده نمیکنم بذار ازاد باشم
عزیزم این کلمه خودکشی چیه ک وردزبون شماجووناشده یادبگیر مشکلاتتو حل کن شاید توزندگی مشکلات بدتری بیا ...
من تو سختی بودم بدبختی کشیدم من آدم صبوری نیستم واس تحملم خیلی بالاست تو سختی ب شرطی ک کسی درکم کنه من چنننددد ساله ک دارم میسازم با مامانم بهش گوش میدم هر مشکلی بود تا حالا تموم شده بود