دارم منفجر میشم از عصبانیت و ناراحتی دارم میپوکم حیف و صد حیف دوست مشترکمون قسمم داد وگرنه ب این مثلن دوست حالی میکردم..بچه ها راهنماییم کنید خاهش میکنم روانم از ظهر بهم ریخته..
یه دوست دارم ک تقریبا ده دوازده ساله رفیق همیم از مجردی تا الان ک اون دوتا بچه داره..رابطمون مث دوتا خاهره..خاهر بود البته.
خلاصه میگم چنوقت پیش ازم خاس باهمسرش صحبت کنم راضی شه در وسط خونه خودشو مادرشوهرشو.که از دو طرف ب گلخونه منتهی میشه قفل کنه تا دوستم از دست خاهرشوهرای مجرد ومتاهلش و بی صاحب بودن خونش خلاص شه چون کل خونش علی رغم اینکه یه ساختمان جداست کلن ولنگ و باز دست ایناس و متاسفانه تو همه چی از مواد غذایی گرفته تا آرایشی و..دست میارن..منم دو سه بار تو.جمعمون مطرح کردم و یروز دوستم بهم گفت اشکال نداره ادرس اینستات بدم شوهرم فالوت کنه گفتم.نه..بعد از چنبار مطرح کردن قضیه در مشترک از سمت منو همسرم و زیر بار نرفتن شوهردوستم منم بیخیال شدم..تا اینکه دیدم شوهردوستم باوجودیکه مرد بسیار اقا و ب اصطلاح مذهبی هست هر صب سرکار بهم پ صب بخیر و اینا میفرسته..من چیزی نگفتم چون حساب ی برادر داشت تا اینکه دیدم پیاماش ب حاشیه رفت و..درخاست دوستی..منم شستمش و بلاکش کردم.حالا دوستم مرتب پیگیرم بود و ظاهرا همسرش بازم قصد ادامه رابطه با ما داشت اما من با دیدن همسر دوستم اعصابم بهم میریزه و ادمیم ک نمیتونم خودمو کنترل کنم بنابرین جواب تلفنای دوستمم چنتا درمیون دادم و کم کم رابطه رو.کمرنگ کمرنگ کردم علیرغم اینکه دوستم خیلی برام عزیز هست.بود ..حالا امروز دوست مشترکمون اومده محل کارم و بهم.گف فلانی تلفن زده کلی حرفت زده ک این خودشو میگیره و فک. کرده ما گشنه ی لقمه نونشیم😖 و..کلی حرف بارم.کرده😖😖😖😖ینی دارم منفجر میشم دارم میترکم از عصبانیت..بهیچوجه قصد ندارم بگم قضیه چیه ولی دلم خیلی شکست