2726

ما باهم بزرگ شدیم. بعد نامزد کردیم پدرم فوت کرد مادرم شوهر کرد دیگ کلا پیش نامزدم بودم خونشون بودم پیش هم میخوابیدیم غذا می‌خوردیم ولی دیشب سر ی لجبازی کوچیک خونواده ها. بحثشون شد منم خب دیگ باید با مامانم میومدم و نمیتونستم خونشون وایسم.. الان مامانم میگه دیگ نباید بری خونشون تا فلان شرط و انجام بده. اونام نمیان عذرخواهی تقصیر دو طرف بود این بحت پیش اومد دیگ بازش نمیکنم ک چه بحثیه ولی بچگانس .امروز دیگ نتونستم غذا بخورم چون نامزدم پیشم نبود الانم خیلییی دلتنگشم من ک 11 میخوابیدم خوابم نمی‌بره. خیلی دلم براش تنگ شده. خیلیییی.. ای خدا اونم دلش تنگ شده میخواست فردا بیاد با مامانم حرف بزنه مامانم نزاشت 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730