2737
2734

من یه بارشوهرموازخواب بیدارکردم بهش گفتم ببین انگار یکی داره ازتواتاق بمن نگاه میکنه واقعا میدیما من وقتی ناراحتم خیلی توهم میزنم هی گفت طوری نیس بگیربخواب صبح پاشدم دیدم خودش ازترس یه تبخال زده به چه بزرگی😂😂

عضو چالش لاغری بامدادخمار.....گروه آبی💙.................. وزن اولیه78....وزن شروع چالش زمستونی75....وزن فعلی69.600😍 وزن هدف 60......... به امیدخدابه هدفم میرسم💪

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

داشتم پشته خونه راه میرفتم

صدای جغد همه جا رو پر کرده بود

هر لحظه سایه هایی رو احساس میکردم رد میشن

رفتم توی انباری

تاریکی محض

یکدفعه.....















دوتا چشم براق تو تاریکی روشن شد فقط چشم بود نه بدن

از ترس نفسم بند اومده بود داشتم از ترس میمردم که

دیدم گربست😒😒😒

rezaaa2000. سابق
2731

من کلی داستان ترسناک دارم 

یه بار روستا بودیم ساعت دو و سه شب داشتیم از یه جایی برمی گشتیم خونه تو جاده سه تا زن با چادر وایساده بودن و تکون نمی‌خوردن و ما مجبور شدیم راهمونو عوض کنیم 

یه بار بابام میگفت من بچه مدرسه ای که بودم معلمامون ازشهرمیومدن روستامیموندن بعد یه شب مامانم گفت برو به معلمتون بگوشام بیان خونه ما من رفتم دیدم معلممون توحیاط پیش اسبشون وایستاده گفتم مامانم میگه بیاین واینا گفت باشه برو مامیایم  شب هرچی منتظرموندیم نیومدن بامامانم رفتیم سراغشون دیدیم شام میخورن گفتم منکه گفتم خونمون دعوتین باتعجب نگاه کرد بعد گفت راست میگی گفته بودم یادم نبود بعدهاا مامانم بهم گفت معلمتون گفته این خونه جن داره نزارپسرت تنها بیادمن گفتم گفته که نترسه

عضو چالش لاغری بامدادخمار.....گروه آبی💙.................. وزن اولیه78....وزن شروع چالش زمستونی75....وزن فعلی69.600😍 وزن هدف 60......... به امیدخدابه هدفم میرسم💪

یه روز من و دو تا از دوستام تو خونه هم بودیم. شب موقع خواب شد. مثل هر شب صدا های ترسناک میاومد.

صدی وحشتناکی مثل حیوون خیلی وحشی. تغریبا صدای بلندی بود. هر شب خواب نداشتیم از ترس. هر شب یه صدای عجیب مثل (فیس فیس حیوانات مثل موش) میومد.

تا اینکه از این ماجرا خسته شدیم. اعصابمون خورد شد و رفتیم دنبال صدا. انقد با ترس رفتیم تا رسیدیم به کولر  

این از این صدا

حالا صدای تو دیوار چی بود؟

بازم یه شب خسته شدیم و با اینکه مطمئن بودیم همه مسخرمون می کن، رفتیم گفتیم دیوارا صدا عجیب میده. فک کنیم موش یا جن داره.

اونا هم بهمون گفتن لوله آب طبقه بالایی ما از سقف و دیوار خودمون رد میشه  

امضا...!؟ آها! امضا.!
2738

جریان از این قراره که وقتی ۱۴ سالم بود 

با تور مدرسه رفتیم یه اردوگاه خیلی قدیمی تو یه روستا

تو اردوگاه یه ساختمون مخروبه ی قدیمی بود

راجع به این اردوگاه کلی شایعه راجع به این که صاحبخونه و دخترش تو زلزله مردن


و روحشون هنوزم که هنوزه تو ساختمون بود

خیلی ها می گفتن اهالی روستا واسه جذب توريست این چیزارو می گن... 

خلاصه من و ۱۰ نفر دیگه با ذکر بسم الله رفتیم تو ساختمون"روانی بودیم روانیییی!!" 

وارد ساختمون شدیم یه ساختمون مخروبه ی عادی بود 

رفتیم گشتیم توش و

یه اتاق بود وقتی واردش شدیم رو پرده ها خون بود 

همون لحظه‌ شیش تا سکته رو زدیم 

صدای لالایی هم میومد 

 با تمام توانم جیغ زدم و فرار کردم 

انقد گرخیده بودم رفتم پیش مدیر اردوگاه 

گفت نترسید کار پسر های مش غضنفره سرایدار اون اردوگاه  

برای جذب توریست صدای لالایی و پرنده ی مرده می ذاشتن تو ساختمون   



قیافه ی ما تو اون لحظه‌ :


و چیز عجیبی که توی اون ساختمون برای من اتفاق افتاد

نمی دونم توهم بود یا نه

یه دختر بچه ی مو طلایی رو پشت پنجره ی همون ساختمون مخروبه دیدم که یهو غیبش زد گفتم شاید از بچه های خودمونه 

وقتی رفتم نگاه کردم دیدم اون قسمت کلا صعب العبوره و پرتگاهه کسی نمی تونه راه بره... 


بعد از اون هم دیگه هیچوقت پام رو نذاشتم تو اون اردوگاه 

فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .
جریان از این قراره که وقتی ۱۴ سالم بود  با تور مدرسه رفتیم یه اردوگاه خیلی قدیمی تو یه روستا ...

وای پامو که جلو باد کولر گذاشتمم اوردم زیر پتو حس میکنم یکی بالاسرمه😢😢

وای پامو که جلو باد کولر گذاشتمم اوردم زیر پتو حس میکنم یکی بالاسرمه😢😢

😂 😂 😂 😂 



چرا تاپیک ترسناک می زنی وقتی می ترسی اخه دختر؟ 😂

فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .
هی انگولک میکنم به حریم احساساتم😂🤦‍♀️

😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 

فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز