من عاشقِ عشق و عشقْ هم عاشق من تَنْ عاشقِ جان آمد و جانْ عاشقِ تن گَهْ من آرم دو دست اَنْدَر گردن گه او کَشَدم چو دلربایانْ گردن مولانا
هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره ولی نمیدونن من بچه ندارم کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر