قبلا تاپیک زدم راجب دعوای مادرشوهرم با منو همسرم
گفتم بدترین تهمت بهم زد و چیزی نمونده بود
پدرشوهرم بهم حمله کنه
از اون روز دعوا من دیگه اصلا ب روی شوهرم نیاوردم
چیزو حالا ظهر داشتیم حرف میزدیم
یهو نمیدونم چی گفتیم ک رسیدیم سر صندلی حموم
درومدم گفتم عه صندلی رو فکر کنم مامانت
شکسته تو چشام زل زد گف چقد بدجنسی
حالا هر چی میشه میندازی گردن اون