نامحرم که بودید🤨 حالا بچه‌هه پوشک داشت یا نه😐
اولین بار که قبل ازدواجمون همسرم دستمو گرفت کل قلب و وجودم ریخت....وای حس خوبشو هیچوقت یادم نمیره
ان شاالله نصیب شمااااا
چه حال و هوای خوبی داره تاپیکت
زیاد هم وابسته نباش .
دوست داداشم ک ده سال بود باهم دوست بودن. شبا میومد خونمون میخوابید کلا مامانم هر چی برای داداشم میخرید برای اونم میخرید .
دیگه منو از داداشم خاستگاری کرد من بچه بودم ۱۳ سالم بود اون هم ۱۷ بعد کل شهر فهمیدن اون منو میخواد خانواده ها هم فهمیدن.ما باهم اصلا ارتباط نداشتیم فقط دو یا سه بار باهم حرف زدیم .رفت سربازی اومد گفت ی کم کار کنم البته وضعیت خوبی داشتن گفت خودم رو جمع و جور کنم تو هم ی کم بزرگ شو میام خاستگاری من درگیر کنکور شدم و اونم نمیدونم چی شد هر دو از هم سرد شدیم ب گوشم رسوند ک ما ب درد هم نمی خوریم شما سطح خانوادگی بالایی دارید. باید همو فراموش کنیم راستم میگفت خیلی فرق داشتیم البته از نظر مالی هر دو اوکی بودیم .حالا هم من مجردم و هم اون من ۲۲ سالمه و اون ۲۷ .انقدر داستان داریم باهم ک بگم میگی چ قشنگ .
حسه خیلی قشنگیه درکت میکنم، انشالله برسید بهم
اره شاید حق با تو باشه ببخشید
ولی خیلی حواستون رو جمع کنید هرچیزی ممکنه .
ما دیگه رسما انگار نشون بودیم مامانش همیشه ی عالمه وسیله خوردنی برام میفرستاد.
دلم براش تنگ شده هم خودش و هم خواهراش چقدر منو دوست داشتن .
نمیخوام اذیتش کنم گفتم بزار هر جور ک راحته زندگی کنه بعضی وقتا نرسیدن باعث میشه همیشه برات طرف عزیز باشه .بعد رسیدن ی حس عادی بودن بهت دست میده .
نمیدونم اگ روزی بشنوم ازدواج کرده چ حالی میشم .
