من کلا خوابم اینطوری شده شبا بیدارم از اونور میخابم تا لنگه ظهر بابام همیشه میگف درست کن خودتو 😐 دیروز ساعت ۳ ظهر بود خواب بودم یهو در اتاقم باز شد بابام رفت دره بالکن و باز کرد منم دوباره چشامو بستم یهو یه جیز محکم خورد به پام 😒😒 با چوب شروع کرد منو زد 🤕🤕 تو عمرش یبارم دست روم بلند نکرده خیلی مهربونه منم جیغ بنفش میکشیدم یهو رفت تو اتاق دید مامانمم خواب اونم زد 🤒🤒 من اینور هی داد میزدم یهو اوند دوباره چنبار زد
انگشت دستم کبود شد و باد کرده از دیروز هی بهش میگم مبگه خوبت کردم لازمت بود /:
همیشه میگفتم بابامو تو دنیا از همه بیشتر دوس دارم ولی دیروز نظرم عوض شد اصن هیچ کسو دوس ندارم😒 تازه الان برام بستنی اورده منم گفتم انگشتم هنوز باد داره گف اون باد نباید بخوابه درس زندگیه 😐😐😐
شما بودید اصلا باهاش حرف میزرید؟