جیگرم اتیش گرفته خونه مامانم بودم پسر سه سالم میخواست بره تو کوچه دستشو گرفت پرتش کرذ تو سالن پسرم جیغ زد یکی خوابوند محکم تو گوشش که جاش قرمز شذ خواهرم دوید پسرم را گرفت منم داد زدم روااانی پرده گوشش اسیب ببینه میخوای چه کنی گفت به جهنم مقصر تویی که وظیفت را درست انجام نمیدی
گفتم اکه بجه داری وظیفه منه خودم پسرم را کنترل میکنم دخالت نکن بعد داداشم گفت چرا ناحق میکی ذاره بادمجون پوست میکنه بیکار که نیست گفت وظیفش این نیست وظیفش نگهداری بچه س داداشم گفت تو چهقرنی زندگی میکنی خوب بچه داری وظیفه هم پدره هم مادرم خواهرم پسرم را برده بود تو حیاط ارومش کنه شوهرم با عصبانیت پسرم را از تو بغل خواهرم کشید انداختش تو ماشین و پاشو گذاشت رو گازرفت خانوادم کفتن نرو بمون این تعادل نداره دلم خونه پسرم کجاس یا خدااااااا
من از شنبه تا پنج شنبع از صبخ تا شب خودم به تنهایی از بچم مراقبت میکنم این یه روز تعطیلم بود
خدایا کجاییی