2737
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

جاری عوضیم که داشتیم می‌رفتیم خونش که  طبقه پایین خودمونه 

مادرشوهرمم شام پخته بود آورده بود،دیدم جاریم زنگ زد بهم که اومدنی با خودت پیاله بیار چندتا!!!! 

خودش از هرجنس ظرف سه دست داره حالا 


2731

خونه یه بنده خدایی هروقت مهمون میره ازش میپرسه کی میخای بری🤣

خواب امام زمانودیدم ده سال پیش تاکیدکردک یارای من چادرین اینوبروبه همه زنابگومن خودم سعادتشوندارم اماگفتم وظیموانجام داده باشم وحرف ایشونویه جای عمومی بذارم ک ببینن خانوما...........https://harfeto.timefriend.net/16484834867011 اگه راضی هستی برای سلامتی بچم یه صلوات بفرست مرسی💖
برا من زشتترینش اینه اومو بلند کنن زیرش جارو بکشن😐نمیمیری که بعد رفتن مهمونا جارو کن

منم جارومیکشم یعنی زشته ؟خب ماراهمون دوره میان ۱۰،۱۵روزمیشینن خونه روگندبرمیداره جارونزنم 😔

2738
منم جارومیکشم یعنی زشته ؟خب ماراهمون دوره میان ۱۰،۱۵روزمیشینن خونه روگندبرمیداره جارونزنم 😔

اون فرق داره عزیزم.ولی اینکه دو ساعت میری یه جا بعد تو همون دوساعت باسلیقه بودنشون میگیره زشته

اون فرق داره عزیزم.ولی اینکه دو ساعت میری یه جا بعد تو همون دوساعت باسلیقه بودنشون میگیره زشته

آهان آره خیلی زشته اصلا ندیدم  من بااینکه میان ۱۰روز میشینن میزارم مردا رفتن بیرون جاروبکشم خجالت میکشم جلو اونا چون اکثرمردا ازصدای جاروبرقی بدشون میاد

بعضیا میخان محبت کنن بلد نیستن چجوری  ب نطرم قسمت اخرو اغراق کردی

نه بخدا کلا زنداییم یه تخته اش کمه همیشه واسه غذا ی کاری میکنه ادم پشیمون میشه از رفتن خونش ی بار رفته بود دکتر ب زور به زور دو ورق قرصشو داد مامانم 

عجیب که نه ولی مهمون نواز بودن 

یه بار با بیست و خورده ای نفر دیگه از تهران سوار قطار شدیم که بریم دریاچه گهر توی لرستان. باید دورود پیاده می شدیم که از اونجا پیاده بریم. دوستم که همراهمون بود و خونه شون دوروده با اصرار ما رو برد خونه شون به اونهمه آدم صبحونه دادن. بازم برگشتنی چند ساعت تا حرکت قطارمون وقت داشتیم بهمون ناهار دادن. 

تعدادمون زیاد بود از کوه و کمر برگشته بودیم لباسامون کثیف و داغون بود. خیلی خجالت کشیدم. 

ولی مهمون نوازیشون برای اونهمه آدم که فک و فامیلهای دوستِ دخترشون بود برام جالب بود

عید رفتیم خونه خواهرم شوشهری قبل از رسیدن ما به خواهرم‌گفت ماشینمو میبرم تعمیر زود برمیگردم رفت تا چهار ساعت نیومد ساعت یازده شب اومد ما خیلی ناراحت شدیم دوازده شب شام دادن بهمون یک هم‌چایی

چندبار بعدشم همینجوری میرفتیم شوهرش هی به یه بهونه میرفت بیرون منو پیش شوهرم سنگ‌رو یخ میکرد که دیگه اخرین بار که زفتیم دو دیقه هم ننشستیم تا جیم زد بیرون شوهرم گفت پاشو بریم هرچی خواهرم گفت بمونین نموندیم شوهرمم گفت دیگه نمیام خواستی خودت برو خواهرتو ببین اگه شوهرش خونه نیود

فقط 22 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
این روزها دارم با خیال آمدت تصویر میبافم🥰تو حتما برای من یک طالعِ شیرین با طعم دوست داشتنیِ عسل خواهی آورد😍🥹قند عسلم خوش اومدی به زندگیمون❤️
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز