عجیب که نه ولی مهمون نواز بودن
یه بار با بیست و خورده ای نفر دیگه از تهران سوار قطار شدیم که بریم دریاچه گهر توی لرستان. باید دورود پیاده می شدیم که از اونجا پیاده بریم. دوستم که همراهمون بود و خونه شون دوروده با اصرار ما رو برد خونه شون به اونهمه آدم صبحونه دادن. بازم برگشتنی چند ساعت تا حرکت قطارمون وقت داشتیم بهمون ناهار دادن.
تعدادمون زیاد بود از کوه و کمر برگشته بودیم لباسامون کثیف و داغون بود. خیلی خجالت کشیدم.
ولی مهمون نوازیشون برای اونهمه آدم که فک و فامیلهای دوستِ دخترشون بود برام جالب بود