جراحی

حرف شما کاملا درسته ولی خوب غیر از این مشکلات جسمی من بخاطر دعواهای خانواده که از بچگی دیدم خودم قبول دارم ذهن ام هم میرض مشکلات جسمی یک طرف روحی و ذهنی طرف دیگه 

وقتی مادرم رو میبینم خیلی سال نمیتونم نگاش کنم چون بیشتر مقصر اصلی اون بوده کدوم مادری میبینه بچه مریض داره بعد تو نوزادی میزاره میره البته نه یک دفعه کلا همیشه کارش همین بوده خوب برای همیشه میزاشت میرفت من بلد نیستم و قبول ندارم وقتی حال طرف بده الکی بگه خوبم چرا بگه خوبم وقتی درد داره درد های که ریشه های از کودکی هست 

باز میگم خیلی ها هستن حتی مشکلات خانوادگی بیشتری دارن ولی قوی هستن ولی من نمیتونم 

دوست رفیق که خداروشکر ندارن اینم شاید از رفتار خودم هست 

نکنه اجتماعی نباشم نه حوصله خودم رو ندارم 😞

حرف شما کاملا درسته از منفی بافی ها فقط ضرر برای خودم بوده 

درسته چه بگم بدبختم کاری درست نمیشه ولی اینم قبول ندارم بگم خوشبختم درست میشه

من چیزی از تقدیر نمیدونم ولی اینو میدونم اینا حق آوردن بچه رو نداشتن شاید تو خانواده خیلی بد تر بودم شاید خیلی بهتر هیچ چیزی مشخص نیست 

شما که میگید برم دنبال هنر نمیدونم درسته بگم یا نه ولی من نوازنده ارکستر بودم دوست ندارم زیاد ازش بگم مخصوصا الان که حالم بده کلی تو سن کم شاگرد داشتم روزی ۸ ساعت گاهی ساز میزدم ولی ۲ سال بخاطر همین درد لگن و درد جراحی های دیگه محدود شدم هفته ای چند ساعت میتونم کار کنم بعد عمل کم تر میشه 

من خودم عاشق داشتن بچه بودم چون دوست داشتم براش کار هایی کنم که برای خودم عقده شده ولی خیلی سخته بدونی از آوردن بچه محروم هستی حتی ممکنه ازدواج موفق هم نتونم داشته باشم اگه بگم اینم مقصر خانواده هست دروغ نگفتم چون بهشون گفته بودن ولی خوب انقدر درگیر دعوا های خودشون بودن یادشون رفته بود همچین مشکلی هم هست 

خیلی بده تو سن بلوغ متوجه این مشکل بشی اونم خودم پیگیرش شدم و فهمیدم موضوع نقص ژنتیکی هست 

خیلی بد داغون تر از من باز هست و با امید زندگی میکنن من بلد نیستم میخوام بلد نباشم من هم دوست دارم زندگی کنم ولی این فرقی با مردگی نداره پس چرا  واقعا نمیرم ؟

من نه میخوام بگم شما بهم بگو برم خودکشی نه خودکشی نکنم 

نمیدونم چرا میگید کار ترسو هاست آخه ترس از چی 

اتفاقا شجاعت میخواد چون میخوایی جایی بری که اصلا ازش چیزی نمیدونی خودش شجاعت حساب میشه 

زندگی با درد جسمی رو حی مسخره نیست همش قرص،بخوری که فقط زنده باشی من این جور زندگی رو دوست ندارم خیلی وقته پی هرچی رو به خودم مالیدم آخرش کار خودم رو میکنم 

و مرگ پایان این زندگی هست شاید بعدش بد تر باشه ولی ا، این وضع دیگه حالم بهم میخوره

نمیدونم شاید حرف شما درست باشه من ترسو باشم ولی یک چیز رو میدونم دیگه واقعا تحمل این زندگی رو ندارم  

دلیل نمیشه وقتی دیگه بیش از حد روت فشار  باشه بخوای زندگی کنی که بگی من شجاع هستم به کی میخوای بگی شجاع هستی 

به دنیا این همه آدم شجاع بزار به بین ترسو هم هست تو دنیا 

چطور از هرچیزی جفت هست زیبا زشت ،سالم ناقص 

خوب حالا شجاع هست باید یک ترسو هم باشه تا از،هر چیزی جفت باشه ما در جهان دو قطبی زندگی می‌کنیم از هر چیز باید جفت باشه 

سلام ممنونم 

کتاب معجزه سپاسگزاری رو کتابش رو نخوندم ولی فایل صوتیش رو گوش کردم چند بار البته چند سال پیش 

حرف شما رو کاملا قبول دارم خودم اشخاصی رو دیدم بیماری های بد خیم مثل سرطان داشتن ولی شفا پیدا کردن بدون شیمی درمانی یا جراحی 

خودم خیلی تحقیق کردم چند جایی خوانده بودم که اگه روش جراحی انجام نشه احتمال شفا بیشتر هست ولی اگه از فرم خودش خارج بشه کم تر تاثیر داره 

ولی میدونید فقط مشکلات جسمی نیست گاهی انقدر فشار روحی هست حتی اگه جسمی هم خوب بشی اون لطمه های روحی جبران نا پذیر هستن 

فقط یک نمونش من هیچ وقت نگاه های اون افراد رو داخل مطب برای گرفتن آزمایش فراموش نمیکنم همه زوج بودن بعد من با یک مرد ۶۰ ساله 

هیچ وقت حرف پزشک کی داخل اتاق بود رو فراموش نمیکنم و اصرار پدرم برای گرفتن ازمایش 

و هزار تا موضوع دیگه گاهی فقط جسمی نیست من بیشتر از جسم روحم داغون شده ولی ممنون که گفتید خوشحال میشم اگه جای خالی بود عضو بشم🌹🌹

 ولی خود خدا هم میدونه تنها آرزو ای که دارم مرگ هست حالا میخواد خودکشی باشه یا هرچی فقط چیزی باشه دیکه داخل این جسم این دنیا نباشم 😞

سلام خوبید من شما رو میشناسم 

من خودکشی داشتم البته با اکانت دیگه چون دفعه آخر 

مصرف قرص زیاد بود و ۴۰ روز بیمارستان بستری بودم وقتی برگشتم خونه چون حالم خیلی بد بود بعد عید باز بستری شدم هر کاری کردم اکانت رو یادم نیومد چون کلا گوشی رو همچی رو پاک کرده بود میشه شما خودتون رو معرفی کنید 

منو از کجا شناختید 

من فقط چند ساعت دیگه کسی وارد زیر زمین نمیشد کارم تموم بود 

سر این که به روانشاسم میگفتم برم خونه باز خودکشی میکنم ۴۰ روز بستری شدم باز بعد عید داداشم برد بستریم کرد 

هر کاری کردم اسم و رمز رو یادم نیومد بخاطر همین یک اکانت دیگه ساختم ولی حتما بگید شما منو از کجا شناختید 

دو سه هفته هست تازه خونه فکر کرده من دست از این کارام برداشتم 

شما گفته بودید من مردم کاش اینطوری بود 

من بخاطر دوز بالا قرص خیلی آسیب دیدم واقعا شما رو یادم نمیاد 

اگه خواستید خودتون رو معرفی کنید بعد این همه مددت چطور منو شناختید