خدا صبرت بده بهترین راه همونه که با دکترش حضورا صحبت کنید اتفاقا خوب شد که نوبت دکتر رو فردا گرفت چون شما وقت دارید برید با دکتر در میون بذارید بالاخره اون هم دکتر روانشناس هست و خوب درکتون میکنه
منم گفتم مقصر بقیه هم هستن این خانم به شوهر خواهرشون گفتن شوهر خواهرشون برداشته میوه و... فرستاده خب این راه حل؟ می رفت با پدرشون مادرشون صحبت می کرد سوئیت اجاره می کردن ی زمانی مادرشون هم می رفت پیششون می موند بعد ی پرس و جو می کردن ببینن شهر خودشون یا شهرهای نزدیک تر پزشک خوب شاید داشته باشه
رفتن
خب ب یکی بگین اونم ب اینا بگع از طرف خودش
به بابات بگو
اینجور که معلومه اینارو نمیتونی از سرت باز کنی
فردا رفتن دکتر خودت ساکشون رو ببند برگشتن که خونتون بده دست خواهره
اونکه مریض نیست نخوای دلش بشکنه
با اون خواهر و خواهرشوهرتم قهر کن
شوهرش بجا تشکر زنگ زده داد و بیداد
خودشم میگه من شوهرمو دوست دارم دخالت نکنین
شایدم عمدا بچه هارو از خونش دور کرده که شوهرش راحتتره معشوقه اش رو بیاره خونه
شما میگی اگه وضعشون خوب نبود میگفتم نگه داریشون. مگه ایشون بدهکاره به مهموناش؟ ثواب کردن یعنی چی وقتی شوهرش داره عذاب میبینه. اینکار ثواب نداره که هیچ گناهم داره. ادم باید الویتش همسرش باشه. شما اگه خودت بودی این همه مدت مهمون نگه میداشتی؟ تو حرف راحته تو عمل سخته
استارتر ما هم مشکل مشابه شما رو داشتیم، پسر خاله ام ۵ ماه اومد خونه ما برای کار پیدا کردن، نمی رفت خونه ش کار هم پیدا نمیشد، خاله م هم به روی خودش نمیاورد که آسایش مارو گرفته، تازه یواشکی برنامه میریختن که بقیه شون خم برای تفریح ببان، اوایل ما خودخوری میکردیم، اما بعد دایی و خاله های دیگه مو واسطه کردیم تا بهشون بگه و اونم برگشت شهرش، قشنگ روانی شده بودیم از بی ملاحظه بودنشون
استارتر ببخشیدا ببخشیدا خیلی بی عرضه ای
بیش از یکماهه داری ملاحظه خواهرت که انگار اصلا براش مهم نیست زتدگی تو چی میشه می کنی و اون شوهر معلوم الحالش
اونوقت شوهر و دختر بیچاره ت اینوسط بلید قربونی بشن؟؟
شوهرت واقعا آقا و باحیاست که تا الان صبوری کرده نمونه ش خیلی کم پیدا میشه
ولی قرار نیست حالا که اون خوبه از خوبیش سواستفاده کنی چون نمی تونی جلو سواستفاده خانواده ت رو بگیری
دخترخواهرت بچه که نیست سن ازدواجشه دیگه
خیلی نیاز به دکتر دارن اون خواهر و شوهر خواهر بی خیالت براشون سوییت بگیرن
ایندفعه رنگ بزن به یه بزرگتر بگو من دیگه به هیچ وجه خودم نمی تونم تحمل کنم زنگ بزنن به دختر خواهرت و خواهرت روونه شون کنن
قبولم نکردن یه سفر یکی دوروزه جور کنید بگید ما می خوایم بریم سفر شوهرمم خوشش نمیاد وقتی نیستیم کسی خونه مون باشه لطفا جایی دیگه رو برای اقامت جور کنید
این خواهر و شوهرخواهرت که من دیدم تشکر که هیچ
انگار طلبکارم هستن
یه کم عرضه داشته باش برای شوهر و دخترت هم همسر و مادر کافی باش
نه اینکه فقط رعایت خانواده ت رو کنی
والا این مدلی خانواده اینقدر پر رو ندیده بودم
بچه ها من خودم ماهی 3 تومان درآمد دارم 2 ماه پیش پول ماشینمو گذاشتم تو بانک سودشو میگیرم از وقتی خواهر زاده هام اینجان از محل درآمد خودم خرج میکنم که جلو شوهرم شرمنده نباشم دختر خواهرم خودش بعضی مواقع میوه و وسایل صبحانه میگیره تنها بحث من موضوع آرامشم شوهرم و دخترم هست نه مسایل مادی، مسائل مادی اینا به خودشون و پدرشون مربوط هست دختره خودش کارمند هست پدرش کارمند به من مربوط نمیشه هزینه پسرش نمیده اما به من مربوط میشه پدر بی مسولیت شون بعد 40 روز طلبکارانه صداشو ببره بالا بگه مگه من بیکارم کارت امتحان کنم پس من چی شوهر من چی بیکاره 40 روز باید تحمل کنه خدایی از ظهر تا آلن حرف این مردک قلقلکم میده و خواهرم بیخیال بگه خب بیان خونشون چرا بهشون زنگ نمیزنه همینو بگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
