خانما من ی پسر خاله دارم همشششش خوشش میاد ازم سوتی بگیره و کلا ی مدته ک اومدیم نزدیک خانواده مادریم کلا اعتماد بنفسمو گرفته فک میکنن من خنگم بسکه مخصوصا این پسر خالم مسخرم کرده و من کلا خدایی تو خانواده پدریم همه میگن خیلی دختر عاقل و فهمیده ای هستی و ....
خب
بگوووو
زود
دخترا خنگ نیستن
خودشونو به خنگی میزنن🤭😂
خلاصه امروز مامان بزرگم خونمون بود رفته بود تو حیاط ی شماره زنگ زد من جواب دادم گوشیش داخل بود گفتم الو و اونم سلام و احوالپرسی کرد بعد گفت همراه خانم فلانی ( مامان بزرگم )
بعدش
بعد یهو گفت کی ب تو گفته ک گوشی مردمو برداری 😐 من کلا شوکه شدم گفتم وا بعد ب خودم اومدم گفتم کیی تو ؟ گفت تو کییی ک گوشیو برمیداری گفتم گوشی مامانبزرگمه نبود برداشتم من ( ک بفهمه نوشم ) یهو باز گفت کی ب تو گفتع گوش مردمو برداری ب تو چ منم دیگه گفتم خوب حتما این ادم حالش خوش نیس من ک بهش فهموندم نوشم گفتم گوشس مامانبزرگمه دلم خواست برداشتم و قطع کردم بعد
امشب همه خونه ما جمع بودن تو نگو کار پسر خالمه نشست تو جمعکل ماجرا رو تعریف کرد چقدر
بعدش
از حرف زدن من عیب گرفت ک تو شعور نداری و بد حرف میرنی و شمارت سیو نیست چیه باید میگفتی شما ؟ نمیدونم دلم خواست چرا گفتی و ....
پسرخالت چند سالشه؟خودت چند سالته؟
چه پررو
