2737
2734

من گریم گرفته بود 

ی حس پشیمونی ترس اضطراب همه چی قاطی شده بود 

ی لحظه نگاش کردم ی موجود بی نهایت ضعیف و کوچولو اصلا نمیتونستم بغلش کنم میترسیدم له بشه یا از دستم بیوفته یا نمیتونستم بغل کسی بدم باید اون ادم کامل ب من میچسبید بعد بچه رو میزاشتم بغلش فاصله ای نباید بینمون میموند 

وقتی بردن ختنه اش کنن ی دل سیر گریه کردم ک من میخام چجوری بزرگش کنم چ اشتباهی بود من کردم 

ب مادرم گفتم مامان اصلا نمیدونم چجوری قراره بزرگش کنم ...

دیروز عموم بچه دار شد وقتی بچه رو بغل کردم دقیقا همون حس ها بهم یاداوری شد محکم سفت مث ی مجسمه ی دستو پا چلقتی بغلش کردم تکون نمیخوردم مادرم گفت بده ب من انگار بچه ندیده تاحالا 😂

منم مثل شمام ازبغل کردن نوزاد میترسم بااینکه یه دختر ۵ سالو نیمه دارم  

نوزاد که بود، وقتی مامانم وشوهرم بردنش واسه آزمایش زردی، بالششو بغل کردم انقدر بوش کردم،گریه کردم 

همه حسام قاطی شده بود

هم عاشقش بودم، هم دلم براش میسوخت، هم باخودم میگفتم من تحمل اینهمه مسئولیتو ندارم

ولی یه کم گذشت تا حسم به ثبات رسید

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز