دیشب بخاطر یه کاری داشتیم میرفتیم محله ی اونا شوهرم گفت بریم یه سر به مامان و بابا هم بزنیم گفتم باشه زنگ زد که چه خبر چایی میذاری مامان ما داریم می اییم اونم گفت باشه من 15 هفته باردارم , بعدش که رفتیم مادرشوهرم برگشت گفت من پیش خودم فک کردم رفتی سونو و گفتن پسره شیرینی خریدین میاین اینجا !!! گفتم مگه دختر باشه نباید شیرینی بخریم ؟ هیچی نگفت ! صبح به شوهرمم گفتم از ذهنم نمیره میگه مامانم منظوری نداشته ! بعدش دید خیلی دلخورم گفت مگه بچه اوناست که دختر پسرش رو بخوایم توضیح بدیم اصلا من دلم دختر میخواد به کسی چه ربطی داره ولی من نمیدونم چرا اصلا دلم اروم نمیشه