2733
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

برای عزیزی مینویسم ک الان یه کوچولو تو دلشه و عاشقشه و نگرانشه وقتی ک این تایپیکو میخونی ممکنه من دیگ فعال نباشم اما منم توراهت بودم باراول سال دوم ازدواجم مادرشدم و کلی وسیله خریدم و منتظر زمان بودم هرچی می گذشت عاشق ترمیشدم نسبت بهش و کلی ارزو زمان cvsکلی استرس داشتم امابایدبگم درد نداره استرس دردونداشته باش بسپارش بخدادردش مثل ازمایشه خونه من ک ازشوق وجودش باجونودل پذیرفتم 

اما بدترین زمان زمان انتظاروجواب گرفتنه متاسفانه بایدسقط میشد باهمسرم تماس گرفتن و گفتن ک جواب خوب نیس اون روز داغون شدم خدامیدونه فقط چی کشیدم چه سقط و چه درد روحی و جسمیش اون کوچولو ک هیچوقت ازیادم نمیره 

بعداز۶ماه تصمیم گرفتیم به ivf بماند ک من چقدرازامپول میترسیدم تواین راه بگم حدودا ۱۵تازیرناف و۵تاتوی پا یاهمون پشت داشتم البته بعد۶ماه بلافاصله انجام ندادم هم تهیه ی هزینه و هم استرسو این چیزاعقبانداخت ی‌ک سال بعد یعنی چهرماه به عید 1400انجام دادم و نتیجش10تا تخمک که ۱۰تاجنین شد۲تا no signalو5تاناسالم و ۳تاسالم داشتم

2738

خوب دکتر بهم گفت که شرایطرحمم خوبه و چندروزبعدانتقال دادم دوتا جنین اما نشد ک نشد خواست خدا نبودو من هنویه جنین داشتم اما دیگ دلم اینونمیخواست ک انجام بدم 

پس رفتیم سراغ دکترخونم و بهش گفتیم گفت ک توبدنت سالمه و نبایدivfکنی طبیعی باید بارداربشی گفت اینجور ک ازمایشاتت هس این همه جنین هیچ فقط سه تا خیلی کمه گف دوباره طبیعی باردارشو وانقدرسقط کن و باردارشو تا بیفته توسالم اما من دوسنداشتم دوباره بچه ای از دستم بره

دیگ خیلی کلافه بودم ازطرفی دلم بچه میخواست وواقعا داغون بودم اما روحیمونباختم باخداحرف زدم گفتم شاهدبودی ک نمیخواستم بچه ای صدمه ببینه و اشتباه کردم خداییش همسرمو دوست دارم واونم زندگیمونودوست داشتیم دیگ نهایتش اوردن بچه ازپرورشگاه بوداما برای اونایی میگم ک هنوعقد نکردن عشق خوبه عاشقی عالیه حتی ممکنه زندگیتونم دوست داشته باشین امابدون بچه زندگی خالیه و من واقعا بااینک دوست دارم همسرم رو اما واقعا پشیمون بودم مخصوصا نمیدونید چه حس بدیه یه بچه بلاتکلیف توبدنتون باشه و عاشقش باشین و بادستای خودتون سقط کنین اگرمی پذیرین باید عواقبشم قبول کنین  خوب بریم ادامه قضیه تااینکه رفتم سرکار و مشغول کردم خودمو و حس میکردم نسبت ب زندگی سردم و حتی همسرمم دیگ داره خودشو غرق کارمیکنه بااینک همومی خوایم انگارزندگی یک نواخت شده اگرازونایید ک میگید توباید زندگیو دگرگون کنی باید بگم ک خیلیم ادمه فعالیم تواین کارا 

ازانواع تولدو سالگردو جشنو خلاصه ازینکارا وخرجایه کلفت کردنو رنگ لعاب خونرو تغییردادن اما خوب حقیقته ک یه چیزاییو نمیشه پر کرد بگذریم سرکار میرفتم ک متوجه شدم پری نیومد ی بیبی زدم دیدم مثبت شدبااینک یه تجربه داشتم امابازم باهمسرم خندیدیم اصلا انگاراینک یکوچولو بیاد همیجوریم خوشمون میکرد روزها گذشتو وقت cvsشد انقدرنگران بودم ک نگو اما خیلی اینبارفرق داشت ولادت امام زمان ماه بارداریم بود نیمه شعبان شبای احیا روداشتم تواین بارداری cvsروز ولادت حضرت معصومه بود و جوابش روزولادت امام رضا و به برکت این روزا و توبه و دعا ونذر خدابهم فرشته سالم داد بماند ک خیلی استرس و نگرانی کشیدم اما الان یه نی نی سالم دارم که هزاران باربابتش خدارو شاکرم ازرحمت خداناامید نشید ک ارحم الراحمینه الهی شکر

 واییی خدااااا 🥺🥺🥺😍😍😍😍😍  خداروشکرررر .... منو نامزدمم مینور بودیم احتمال بچه ماژور بود دقیقا منم از همین روزا که شما گذرونید ترسیدم کنسل کردیم ازدواج اون الان ازدواج کرده و من هنوز مجرد 😊  هنوزمم حال روحیم داغونه  ولی من توانایی این نداشتم که بچه سقط کنم بهش دل ببندم بگن ناسالمه .... خداروشکر که تو دلی تون سالمه ❤🥰

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز