دخترم با دوستاش همکلاسیهایش میرفت بیرون. سینما و پارک
گاهی وقت ها من با ماشین میبردمشون.
توی پارک راه میرفتند و من دویست متر باهاشون فاصله داشتم. منو نمیدیدند.
از دور مراقب بودم.
جامعه داغونه امنیت نداریم.
حتی یادمه سینما میرفتند.
و من باهاشون نبودم. و ده تا ردیف عقب تر مینشستم.
یا مثلا دو تا مادر بودیم یک جا با هم مینشستیم.
خیلی دورتر ازشون قدم بر میداشتیم.