دوم تیر ،شبانگاه چه سرد است امشب
بوی نم ،غم ، شبِ بی جان چه مَرد است امشب
درد یعنی که چه مردانه شبِ غم باریست
سوز زن، باد ، گُنَه ،حنجره درد است امشب
گیس بافی به خیالات محالی که نبود
تو بمُردی و دلت غرق نبرد است امشب
اندکی هجو.خیالاتِ سپید و مستی ...
اشک ،خاکسترِ مهتاب چو گَرد است امشب
دوزخ و هلهله و چنگ به صورت عجبا
خوش دلی سوخته و قرمز و وَرد است امشب
کوچ از بال مَلَک بر سر آتشکده خوش
سیه و زشت به اوهام چه زرد است امشب
مهر پیشانی دل سوخته ،همزاد یهود
چه خرافات دل از معرکه طَرد است امشب
اندکی صبر چو آتش به سر بادیه نیست
بوی نم ،غم ، شب بی جان چه مَرد است امشب