ببینید ما دوست بودیم و سر ی جریانی مادر من تقریبا ۱ ماه پیش فهمید و گفت تصمیم گیری رو به عهده خودت میزارم
یکم بعدش این اقا گیر داد من باید به مادرم بگم فشار رومه سختمه فلان
من هرچی گفتم بهش نگو گوش نکرد خلاصه رفت بهش گفت
خب حالا چیشد مگ
خب؟
مردم میگم عشقم به خانوادش راجب من نمیگه..بعد ایشون برعکسه
خب افرین ک خانواده ها فهمیدن
مادرشم واکنش منفی نداده ظاهرا
فقط نگران شده و گفته که حس تنهایی میکنم
اینو گفته و گریه کرده دوسپسرمم بقلش کرده و بهش قول داده هیچوقت تنهاش نمیزاره
از دیروز تالا اینو تعریف میکنه‌و گریش میگیره:/ میگه مادرم گفت حس تنهایی کردم آخ.... هی اشک میریزه
تک فرزندم هست
بلايك
بعدش هم گفت من به مادرم گفتم که تو بخاطر من پشت کنکور وایسادی
بچه ها توروخدا این حرفش بد نیست؟؟؟؟؟؟؟؟
من بخاطر خودم ایندم و پدر و مادرم موندم اخع‌مگه قحطی پسره؟ ؟؟
چه دوس پسرت لوسه😐
مامان دوس پسرت ازین مادر شوهر فتنه ها میشه😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
