2737
2734

هدفم پزشکی بود درسمم خوب بود بهترین مدرسه نمونه بودم  ..همه میگفتن هم درست خوبه هم باهوشی هم درس میخونی ...همه چی خوب داشت پیش میرفت ترازا بالا درصدا 80 70 

تا اینکه یه پسر اومد تو زندگیم از همه لحاظ خوب بود قیافه هیکل درسش عالی بودد..

خوشم اومد ازش ..  ازاونور میگفتم من ک کنکور دارم باید درسم بخونم برم تو این راه هیچی قبول نمیشم..

با اینکه میدونستمم کارم اشتباه ..

 نمیدونم چیشد باهاش دوست شدم   شبا تا صبح بیدار بودم

روز ب روز  بیشتر وقتمون با هم میگذروندیم . 

درس خوندنم کم کم تر شد تا اینکه شد امروز ... فهمیدمم اصلا من دوست نداره همه حرفاش همه کاراش دروغ بود با اینکه صدام شنید داشتم گریه میکردم ولی گفت ناهار دارم میخورم..

ناهارش از من مهم تر بود 

 چقدر دلم شکست منی که اون واسم مهم تر از ایندم و درسم بود

من براش به اندازه ناهار هم ارزش نداشتم   

هفته دیگ کنکورم ..

میدونم پزشکی نمیارم دیگه.. دوباره باید  این درسا مزخرف رو باید بخونم 

   

هیج جا نمیتونستم این حرفا رو بگم   



ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730