ما سه تا دوست بودیم فرزانه و مهسا و من
.. من با فرزانه به مشکل خوردم و باهم کات کردیم، بعد یه روز با مهسا رفتم پارک و اونجا کلی عکس گرفتیم.. من بهش با شوخی گفتم از لج فرزانه بیا این عکسای منو بزار رو پروفایلت و بنویس: برام بمونی عشقم( واسه فاز خنده گفتما)
بعد من با فرزانه که قهر بودم اشتی کردیم و یه مدت گذشت.. . و امروز خواب دیدم که اون عکسایی که بامهسا گرفتیه بودیمو مهسا گذاشته رو پروفایلش(درصورتی که اون هیچوقت عکس نمیزاره)
امشب خیلی الکی و درکمال ناباوری با فرزانه کات کردم و هرچی بینمون بود تموم شد.. و قسم خوردم دیگه باهاش یک کلام حرف نزنم
همین الان خوابه یادم اومد و دوهزاریم جاافتاد، همه موهای بدنم سیخ شد