از زیر زمین خونه ماد بزرگم صدا اهو ناله میشنیدم جن سال پیش
فقطم منو دختر داییم که همسن بودیم میشنیدیم
ظهرا و شبا که همه خواب بودن
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی ونه از بهشت به رقص در آیی اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر ولبخند بزن فهمیدن کار هر آدمی نیست