آقا امام رضا..میدونم خیلی گناهکار بودم،میدونم گناهام بزرگ بود..ولی تو که از دلم خبر داری!میدونی دیگه توبه کردم..میدونی که دیگه سمت اون گناها نمیرم آقا..به خودت توسل کردم...واسطه شو و از خدا بخواه آرزومو براورده کنه...قول میدم هروقت بهش رسیدم هرسال بیام پابوست آقا...ضامن آهو شدی ضامن منم شو:)به خودت قسم ایندفعه ناامیدت نمیکنم..تو که یبار به خدا گفتی و حاجتمو داد..میدونم اونموقع اشتباه کردم ولی ببخش!ببخش و هرجوری شده منو به آرزوم برسون...سلامتی روزیکه دستشو بگیرم بیایم حرم پابوست و از شادی گریه کنم بگم اقا ممنونم ازت..بگم آقا این همونیه که میخواستم..ممنون که صدامو شنیدی آقا جان...ممنون ک بخشیدیم..آقاجان دیگه مال خودم شده..داشتنشو مدیون توعم آقا جان....دارم به امید رسیدن چنین روزی زندگی میکنم پس ب خدا بگو زودتر آقا....دوست دارم آقا جان...دوست جونیم اگه میشه یه صلوات برای حاجت منم بفرست که خیلی نیاز دارم
احترام هم واجبه منکه بی احترامی نکردم الا بگو روانی کیه....؟
تاپیک توام نیست که داری اینکارو مبکنی که بگم حق باتو
باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......