پری شب باهم بودیم ....رو خودتون بدونید چیه
شوهرم خیلی راضی بود !شب بعدش من لباس معمولی دوشم نگرفته بودم چون تمیز بودم شوهرم مدام ابراز علاقه ..میکزد زیاد اشکار هم نه ... بعد دیگه تو خونه کارو...هست دیگه طول کشید ساعت دوازده شد من رفتم خوابیدم خب چی کنم صبح ها انتظار داره بیدار شم صبحونه اماده کنم برا سر کارش که میره بخوره پا نشم خونم میکنه تو شیشه سر کارش تو هر شرایطی باید غذا بذارم حالا مریض احوالم یه ساله معده درد دارم حتی با معده دردم صبح ها بیدار میشم که راش بندازم ..!بعد امشب من یه مقدار سیر پدر شوهرم گرفت داد بهم دست تنها همشو پاک کردم حبه حبه کردم میخواستم امروز ارایشو..کنم نرسیدم ..همین که شوهرم از سر کار اومد من از حموم در اومده بودم اما لباس خوب تنم بود شوهرمم کلی خرید کرده بود همشو رفتم شستم بد بدو سالاد درست کردم غذا پختم برا شام سر کارش میاد عین نمک نشناسا تو اشپز خونه ای باباباااااا یه خربزه قاچ نکردی گفتم میبینی سی ثانیه ننشستم که دارم برا سر کارت سالاد درست میکنم بعدش اونم قاچ کردم براش شام که خوررد ساعت دوازده یهو سگ شد