2733
2734

من با اقایی سال 97 تو دانشگاه به قصد ازدواج اشنا شدیم ایشون از ی شهرستان دیگه بودند نمیدونستم ساکن روستان بعد گذشت دوسال متوجه شدم نه اینکه قایم کنن نه؛ فقط صحبت نشده بود در موردش 

بعد فارغ التصیلی برادرشون فوت شدن و حال روحیشون خیلی داغون بود از من پرسید هر کجا باشم با من زندگی میکنی؟ بخاطر علاقه بسیار زیاد و اینکه نمیخواستم تو این شرایط روحی ولش کنم گفتم هر جا باشی باهاتم 

الان واقعا عاقلانه فکر میکنم میبینم خالص از روی احساسات تصمیم گرفتم   من ک کل عمرم رو شهر بودمم چطور میتونم تو روستا باشم اونم روستای اونا ک خیلیییی پرته

از قولی که دادم و اینکه اونو دلبسته خودم کردم و الان نظرم در مورد محل زندگی عوض شده از خودم متنفرم 

ن روی اینو دارم ک بهش بگم نظرم عوض شده و ن اینکه ب خوانواده ام موقع خواستگاری بگم 

چقد ادم بیخودی ام من  

تو رو خدا بگید چی کار کنم 

به قول محمود درویش: عشق آن است که هزار دلیل برای رفتن بیایی اما بمانی..

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2738
مطمئنید حالا تصمیم داره تو روستا زندگی کنه؟ 

شرلایطش خیلی بده فک نکنم بتونه بیاد بیرون چون مادرش تنهاست

به قول محمود درویش: عشق آن است که هزار دلیل برای رفتن بیایی اما بمانی..
چطوری بگم

بهش بگو اونموقع چون ناراحت بودی نتونستم بهت بگم ولی حالا نمیتونم 

عکس پروفایلم دخترمه😍⁦🧿🧿🧿🧿دلیل زندگیمه😘 لطفا برا عاقبت بخیریش دعا کنین⁦❤️⁩⁦❤️⁩

میتونی مستقیم نگی اول ، صحبت آینده و کار و محل زندگی رو پیش بیاری ببینی برنامه اش چیه بعد کم کم نظر خودت رو بگی اخر سرم اگر نظرش در مورد روستا بود، بهش بگی که مثلا من خیلی فکر کردم چون سالها تو شهر زندگی کردم دوست دارم زندگی آینده ام تو شهر باشه. البته اگر واقعا دوست داریا. کم کم راجع بهش با هم منطقی صحبت کنید. 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز