سلام بچها شبتون بخیر قضییه ازاین قراره بعدازظهرمادرشوهرم زنگ زد ک با خواهرش میخاد بیاد خونمون من گفتم اوک بیایید بعد نمیدونستم پسرشم باهاشه منم یه تیشرت تنم بود باشلوار سرمم ک لخت بود شال نداشتم زنگ زدن دخترم دروباز کرد منم رفتم استقبالشون دیدم عه پسرشم باهاشه ۱۴ یا ۱۵ سالشه دیگ همینجوری موندم اومدن نشستن واینا دیگ منم لباس تنم نکردم گفتم بچس دیگ😐ولی هی حس میکردم مادرشوهرم بد نگام میکنه یجا نشستم ک منونبینه پسره بعد گفتم برم شال سر کنم نکنه مامانش ناراحت بشه حالا عذاب جدان ولم نمیکنه بنظرتون خیلی زشت شد؟
بله😐
نه
نه باید زودتر سرت میکردی
خب باید میپوشیدی
نه بنظرم
۱۴ ۱۵ ساله بچه نیست که . الانم دیگه گذشت بیخیال
پسره چ خوش شانس بوده☺️
آره عزیزم. خب پا میشدی یچیزی سرت میکردی.
15 ساله های الان مث سی ساله های قدیمن.
انقد میفهمن که!
حالا ک دیگه گذش. سری های بعد انشالله
عذاب وجدان چرا؟
خودتو ناراحت نکن
بیخیال
خودت صلاح دیدی با همون لباس بشینی
اختیار پوشش هرکس با خودشه
مادرشوهرت هم انقدر چپ چپ نگاه کنه تا چشمش درآد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
