سلام. مختصر و مفید بگم بهتره. دختر من از بدو تولد کم شیر میخورد. هر 2-3 ساعت یکبار 4-5 دقیقه. ماه اول وزنگیریش خوب بود اما ماه دوم کم بود. تا اینکه از فردای روزی که واکسن 2 ماهگی رو بهش زدیم دیگه سینه نگرفت. بماند که اون روز من چی کشیدم. دخترم 7 ساعت گشنه بود و سینه نمیگرفت و تا زیر سینه میومد جیغش به آسمون میرفت. تا بالاخره شیرم رو دوشیدم و با سرنگ بهش دادم. شیشه ندادم چون میدونستم اگه به شیشه عادت کنه دیگه سینه نمیگیره. دیگه از اون روز به بعد کارم شده بود یا شیرم رو بدوشم و بهش بدم و یا توی خواب بهش شیر بدم. کل روز هر 2 ساعت خوابش میکردم و با کلی ادا وادارش میکردم به شیر خوردن. خیلی سخت بود، خیلییییییییی. چون همه مادرها تا نوزاد میخوابه میرن دنبال کارهای خودشون اما من تا دخترم میخوابید شروع میکردم به وررفتن با فک و گوش و بینی تا بتونم وادارش کنم میک بزنه. گاهی اوقات این تلاش 1 ساعت طول میکشید. تا اینکه بردمش دکتر گوارش اطفال. آزمایش کامل ادرار و خون واسش نوشت. خدا رو شکر سالم سالم بود. دیگه بهم گفت باهاش بساز. ناگفته نماند که تو اون ماه خیلی خوب وزن گرفته بود. چون توی خواب 20 دقیقه شیر میخورد. یه روز تصمیم گرفتم با صدای سشوار بهش شیر بدم و در کمال ناباوری دیدم که خورد. دنیا رو بهم دادن. اما باز بعد جند روز اینکار هم واسش تکراری شده بود.همه بهم میگفتن شیر خشک بهش بده و خودتو داغون کردی. خدایی هم خیلی خسته و درمونده شده بودم اما به هیچ وجه دلم نمیخواست شیرخشک بدم. حاضر بودم کل 2 سال رو توی خواب بهش شیر بدم اما شیرخشک ندم. بعضی روزها راه میرفتم و شیر میدادم، آواز میخوندم و شیر میدادم. عین کانگورو میپریدم و شیر میدادم. و اما حالا...
ترنم عشق مامان و بابا، محمد کوچولو هم سالم بیاد تو بغلم بگو آمین