داداشم پسر خ درسخون با استعداد و زرنگیه.
اهل نماز و اینام هست
متولد ۶۶
چند جا خاستگاری رفتیم جور نشده
میگه تا اخر عمر زن نمیخام دیگه
انقدر اذیت پدر و مادرم میکنه حرفای زشت و زننده اصلا باورم نمیشه این داداش منه
به صراحت میاد میگه شما و بابا فلان کار کردین منو اوردین بدبختم کنین
من دیگه دستگاهم از کار افتاده زن نمیخوام
و مامانم میگه خ عصبی و بی حیا شده و مامانم میگه گمونم خود ارضایی میکنه.
یکی بگه چکار کنیم هیچ جوری تن نمیده به ازدواج