الان بعد پنج سال میرم شهرستان تو این یکسال بار اوله میخوام برم پیش نامزدم البته واسه خرید جهاز میرم .خونه یه فامیل دیگمون میرم نمیزارن منو خونوادم برم خونشون میگن نه بعد عروسی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کلا نمیزارن تو عقد من برم خونه نامزدم ولی نامزدم میتونه بیاد مونه ما
دقیقن ما هم اینجوری بودیم
خودم رو پس گرفتم از تمام کسانی که سیلی محکمی به صورت ساده محبتم زدند خودم را پس گرفتم تا جای خالی مرا یک نفر از جنس خودشان پر کند اینکه سکوتمیمردم تا احساسم را جریحه دار کنند احمقانه ترین شکل سادگیست