حالم خیلی بدع بچه ها اخع از کجا بگم..ببینین من و دخترهالم هم سن همیم دقیقا همه دردامون یکیع هر اتفاقی هم برای اون میافته برای من میافته یا اتفاقی ک برای من میافته برای اونم میافته
تا پارسال ما همیشه پیش هم بودیم انقدر درد داشتیم دلم پر بود ک من خودم افسردگی گرفته بودم
مشکلمونم مادرامون بود درسته مادر هستن ولی مثل مرد سالارا هستن
مامانم و خالم ب خودشون نمیرسیدن ب حدی ک عین سرطانیا بود قیافشون یسرع هم گیر میدادن و میزدن مارو حتی ی رژ میزدیم هرچی دهنشون بود میگفتن..وقتی چهارتایی میرفتیم بیرون اگ من و دخترخالم میخندیدیم، مامانم و خالم حتی بهمون میگفتن ج..ه😓😓😓
ولی الان خالم یهو عوض شد ب خودش میرسه ابروهاشو کاشته حتی با دوسپسر دخترخالم میرن بیرون دخترخالمم همش خودشو میگیره همس پز میدع جلوم😓😓مادرمن بدتر از قبلش شده من حالم خیلی بدع باز قبلا دخترخالم منو میفهمید ولی الان اونم خودشو مبگیرع
مثلا با خالم میرن دریا میرن ساندویچی...قلیون میکشن اهنگ میزارن میخندن خالم ب وضع ظاهرش رسیده
ولی مادر من ن بدتر از قبلش شدع دخترخالمم هی جلوم پز خرکی میده
امشب خیلی بغض کردم وقتی خالم زنگ زد واسه مامانم تعریف کرد هی میگفت با دخترم داریم عشق میکنیم😓😓😓