من ۴ سال با یه اقای ترکی دوست بودم خودشو داشت میکشت با کار😑مثلا خونه و ماشین و ... داشت بازم حسرت زندگی دیگران رو میخورد باز میخواست به خونه رو بکنه دوتا خونه با ۲۴ سال سن دیگه ادم راه چندین ساله رو نباید یه شبه بره.
بعد همین اقا مثلا اول میگفت دانشگاه نباید بری چون پسر هست😐بعد سرکار نباید بری بعد هرجا میخوای بری خودم میبرمت اینا نمیسه بهش گفت غیرت و تعصب به جا، یعنی من قبول ندارم واقعا.
حالا نمیگم ترکا الن بلن ولی خب تجربه من اینو بهم ثابت کرده.
حتی یادمهخیلی پیش دعا نویس و ... میرفتن اینا بعد خیلیم اعتقاد داشت هیچجوره قانع نمیشد که این بحث و دعا نویسی از اول غلطه