کولر گازی دارن
دیشب مهمونی زنونه مردونه بود ما تو حال بودیم
مردا توی پذیرایی
بعد خانم کولر رو ده دقیقه روشن کرد و زرتی پسرش پرید خاموشش کرد
گرم بود حسابی اونم بخاطر گرمای اجاق خوراک پزی و ...
پسرمم مدام بی تابی میکرد
بهش گفتم میشه کولر رو روشن کنی یکم خنک شه گفتش شما لباساتون کلفته اینا چیه پوشیدین باید نخی بپوشین بعد زد خودشو به اون راه
یه ساعت بعد پرسیدم دوباره گفت خیلی هزینش زیاده نمیشه دیگه هی روشنش کنیم پول برقش سربه فلک میکشه
مدام پسرمم بهونه میگرفت منم هی میبرم با آب صورتشو میشستم
لباسامون هم معمولی بود
نه خودشو دخترم پسرش با رکابی بودن من که نمیتونستم لخت شم اونجا پسرش بزرگه
فقط خودخوری کردم