2726

بچه ها من مدتی بود که تو رابطه حس میکردم طرفم سرد شده و خب شاید اصلا به دلایل دیگه ای مالی یا خونوادگی بود ولی برا ما دخترا این موضوع مهمه که چرا توجهش کم شده چرا عصبیه و ناراحت.یه شب ازش ناراحت شدم و بهش گفتم داری به خواستت میرسی(منظورم این بود داری اینجوری منو هم سرد میکنی)یهو گفت حوصله حرفای الکیو ندارمو شب بخیر منم گفتم شب بخیر ولی بشدت ناراحت بودم وگفتم فردا جوابشو نمیدم.کل هفته سرکاره و فقط آخر هفته میتونستیم همو ببینیم،کلی پی ام داد که اره من فقط یه امروزی میتونم ببینمتو چرا جواب نمیدیو یه بارم زنگ زد.من عصبی بودم و گفتم الان هر چی بگم بدتر میشه بزار نه سین کنم نه جواب بدم.تا فرداش هیچی نگفتم که یکم آروم شم تا یه موقع حرفی نزنم باعث ناراحتی شه.فرداش که اومدم باهاش حرف بزنم گفت برو همونجایی که بودی،گفت پیش کی بودی که پی امامو نخونده حذف میکردی حتی سین نمیکردی،کلی حرف زد که اره بد رفتی تو ذهنم و دلم هزار راه رفت،هزار جور فکر  کردم،هرررر چی دلجویی کردم توضیح دادم،اصلا توجه نکرد از همه جا بلاکم کرد.من اونروز تو اتاقم فقط اشک ریختم اصلا جایی نرفتم. چیکار کنم من؟الان یه دوهفته ای میگذره بلاکم کرده سره هیچی ...بنظرتون بازم برم سمتش؟چی بگم؟اخه کاری نکردم من.فقط شک الکی کرده بهم

پشتِ من خدا بوده همیشه ...🙏


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

ن بابا دنبال بهونه بودن

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730