2733
2739
عنوان

داستان بارداری سخت من

6802 بازدید | 27 پست

سلام به همه مخصوصا مامانایی که بارداری سختی میگذرونن.

از تجربم براتون میگم شاید به درد یه نفر خورد.

اولین بار که باردار شدم خودم و شوهرم خیلی خوشحال بودیم تا اینکه یه روز لکه بینی افتادم. رفتم سونو گفت که هماتوم داری ولی جنین قلبش میزنه.

دکترم گفت تا هفته ۱۲ دیگه سونو نده.

کم کم علائم بارداری من رفت ولی دکترم راضی نمیشد سونو بدم. برام نمینوشت.

من هفته ۱۲ رفتم ان تی و گفت تا هفته ۹ رشد کرده و سه هفتس تو شکمت مرده...

دنیا رو سرم خراب شد.

سقط فراموش شده بود.

🌷توکلتُ علی الله🌷

رسیدیم خونه و با شوهرم زار زار گریه کردیم. عصرش رفتم دکتر برام قرص نوشت.

بعد چند روز افتادم رو خونریزی.

بچه رو دفع کردم با درد و خونریزی زیاد و روحیه ای که از دیدن جنین داغون شده بود. بدترین لحظه عمرم موقعی بود که درش اوردم. دکترم نذاشت بیمارستان بستری بشم که حداقل این صحنه رو نیبنم.

ولی جفت به رحمم چسبیده بود.

التماس دکترم میکردم کورتاژ کنه ولی زیر بار نمیرفت و میگفت بعدش ممکنه بچه دار نشی.

🌷توکلتُ علی الله🌷

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

بعد یک ماه و نیم خونریزی و سونو های پشت هم دیدم نه این جفت از من خارج میشه نه دکتر راضی به عمل. دکترمو عوض کردم و اورژانسی کورتاژ شدم.

هرچقدر که اون دکتر قبلی منو زجر داد. این یکی مهربون بود بعد یک ماه و نیم پروسه سقط من تموم شد.

ولی عوارض شدید قرص ها و خونریزی و داروهای عطاری بشدت رحمم و معدمو ضعیف کرد.

تا یک سال دکتر میرفتم از درد هایی که بهشون دچار شده بودم.

همینجا بگم اگر خدایی نکرده بچه تو شکمتون مرد و تا یک هفته دفع نشد اشتباه منو نکنید و حتما بیمارستان بستری شید. خدا این روزو بزا هیییچ کس نیاره ان شا الله.

گذشت تا یک سال بعد که دوباره تصمیم به بارداری گرفتم با اینه هنوز ضعیف بودم ولی شوهرم دلش بچه میخواست خودمم همینطور..

🌷توکلتُ علی الله🌷

برخلاف چیزی که فکر میکردم زود باردار شدم. وقتی بی بی چک رو دیدم فقط گریه میکردم هم خوشحالی هم ناراحتی هم ترس زیاااااد. کسایی که سقط کردن میدونن چی میگم.

شوهرم فقط گریه میکرد.

هفته ۷ قلب داشت. ولی هفته ۹ خوریزی شدید کردم. گفتم تمام شد. شوک بودم. رفتم سونو گفت بچه حالش خوبه. قلبم اروم گرفت ولی از استرس شدید هر هفته میرفتم مطب دکترم با دستگاه صدا قلبشو برام پخش میکرد. سرکار مرخصی گرفتم و استداحت کردم.

رفتم سونو ان تی خاطرات قلبی برام تداعی میشد وقتی گفت مشکلی نیست فقط اشک میرختم از شادی ولی از روزای سختم بی خبر بودم.

🌷توکلتُ علی الله🌷
2738

عزیرم🥺

در گاوبازی؛ جایزه نفر اول به کسی تعلق می گیرد که نسبت به حملات گاو بهترین جا خالی را داده باشد!  نه به کسی که با گاو درگیر می شود ... در زندگی هم اگر گاوی به سمت شما می آید کنار بکشید...

رفتم سونو آنومالی دیگه هفته ۱۹ بودم. تعطیلات عید و  کرونا بود ولی کلی خوشحال از اینکه قراره جنسیتو بفهمم. میخواستم شوهرمو سوپرایز کنم. جنسیت براگ مهم نبود فقط سالم باشه همییین.

دکتر گفت پسره ولی خوشحالیم به دقیقه هم نرسید که گفت باید سریعا بری دکتر. هم تو مغز بچه یه کیست هست. هم دهانه رحمت ۲۷ مبل هست و نسبتا کوتاهه.

تو تعطیلات دکترمم نبود و شماره ازش نداشتم.

فقط دکترا انلاین گفتن استراحت کن.

چهار روز بعد شماره دکترمو گیر اوردم وقتی بش ز زدم گفت همین الان برو سونو طول سرویکستو تکرار کن. رفتم سونو...


🌷توکلتُ علی الله🌷

وقتی دکتر سونو گرافی داشت تو مانیتو نگاه میکرد یهو بم گفت تو درد زایمان نداری؟ گفتم نه. روشکمم فشار میداد میگفت الان چی میگفتم نه. ارسیدم خییییلی ترسیدم.

گفت تو ممکنه هر لحطه زایمان کنی طول سرویکست ۲۲ میلی شده. بردنم بیمارستان از اونجا با دکترم تماس گرفتن و گفت با همون تخت معاینه ببریدش اتاق عمل...

دیگه نمیترسیدم اصلا هیچ حسی نداشتم نمیدونستم قراره چی بشه. فقط شب میلاد امام حسین بود به علی اصغرش قسمش دادم که بچمو برام نگه دار.

🌷توکلتُ علی الله🌷

وقتی به هوش اومدم سرکلاژ شده بودم دکترم اومد بالاسرم و گفت بچه زنده س ولی اینکه بمونه یا نه دست خداست فقط توکل کن.

فرداش مرخص شدم.

استراحت من شروع شد به صورت مطلق.

برا دستشویی لگن میذاشتن حمام ماهی یکبار رفتم. غذا دراز کشیده. در حقیقت ۲۴ ساعت دراز کش بودم. دست پدر مادرمو میبوسم که لحظه ای منو تنها نذاشتن.

تو اپلیکیشن نی نی پلاس عضو شدم اونجا خیلیا مثل من بودن ولی خوب شرایطشون نسبتا بهتر بود.

خیلیا نا امیدم کردن. خیلیا هم راهنمایی



🌷توکلتُ علی الله🌷

به لطف خدا تا هفته ۳۷ رسیدم.

۳۷ هفته و ۵ روز سزارین شدم.

وقتی به دنیا اومد فقط از خوشحالی داد میزدم تموم شد تموووم شد.

حالا پسرم ۹ ماهشه.

و من هرچقدر شکر کنم کمه.

خدا دامن هرکی که چشم انتظاره رو سبز کنه.

🌷توکلتُ علی الله🌷
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687