بعدش حاجی گفت ب شرطی پول میدم امیروالا بیرون بیاد ک الای بهش سفته بده اندازه پولا که راضی بشه امیر والا زن بگیره اون دختره مریم ک همسایشون بود و حاجی از چن سال پیش میدونسامیر والا رو دوس داره و امیر اومد بیرون حاجی بش پفت حالش بد شد همه چیو شکست حاجی ب تمیر گفت الای رو بردم کلانتری اگه عقدش نکنی میفرستم زندان امیر ب الای زنگ زد که خاجی درست میگه اونم گفت اره در صورتیکه کلانتری نبود امیر اومد خونه همش مریمو تحقیر میکرد همه ازشون بدشون میومد امیر والاجلوی خانواده مریم مریمو تحقیر کرد خیلی زیاد و ووو خیلی طولانیه