2733
2734
عنوان

کینه قدیمی

273 بازدید | 10 پست

پنج ساله ازدواج کردم. همسرم ذاتا آدم خیلی خوبیه.سال اول ازدواجمون سر یه سوتفاهم بین پدرم و همسرم مشکلاتی پیش اومد که باعث شد یه شب شوهرم رسما دیوانه بشه. اصلا حالت نرمال نداشت. دعوا بالا  گرفت و شرهرم منو هل داد روی زمینو حسابی کتکم زد. جوری که از فرداش کارمون شده بود از این دکتر به اون دکتر و در نهایت مشخص شد دیسک بین مهره کمرم پاره شده و به شدت به نخاع فشار وارد میکنه.توی سن ۲۵ سالگی بصورت اوژانسی جراحی دیسک کمر شدم که متاسفانه بخاطر قصور پزشک جراحی خوب انجام نشد. سه ماه استراحت مطلق بودم و تا ۶ ماه درد کشیدم و زجر کشیدم. انقدر دردم شدید بود که حتی با مرفین آروم نمیشد. بدترین روزای زندگیم بود. شوهرم پا به پای من اشک میریخت و هزار بار به پام افتاد و عذرخواهی میکرد. بعد اون اتفاق مثل پروانه دورم میگرده و یک لحظه نمیذاره ناراحت بشم. خیلی بهم محبت میکنه و به جرات میگم نذاشته توی این ۴ سال لحظه ای ناراحت باشم یا کوچکترین کمبودی از نظر عاطفی و مادی داشته باشم. هرچی اراده کنم برام فراهمه و هرچی بگم همون میشه. ولی متاسفانه نمیتونم از این کینه ای که توی دلم هست بگذرم. این اولین و اخرین دعوای زندگی ما بود ولی همون کافی بود تا توی جوونی به این روز بیفتم.هرچی محبت میکنه بازم نمیتونم ببخشمش چون سر اون قضیه خیلی مشکل برام پیش اومد. و بعد از اون متاسفانه توی راه رفتن مشکل پیدا کردم. نمیتونم ورزش کنم. با کوچکترین کاری خسته میشم و درد میکشم. مدام باید دارو بخورم. توی جمع مثل پیرزنها باید یه گوشه بشینم. حسرت پیاده روی. دوچرخه سواری. شنا. رقصیدن و خیلی چیزای دیگه به دلم مونده.حتی مجبور شدم از کارم استعفا بدم چون کاملا فیزیکی بود. از طرفی زندگی خیلی خوبی دارم الان ولی هنوزم خواب اون روزها رو میبینم و با گریه از خواب بیدار میشم. هم دلم واسه شوهرم میسوزه هم توی تمام دردام مقصر میدونمش. حالا همسرم ازم میخواد بچه دار بشیم ولی من مردد هستم مطمئن نیستم ادامه این زندگی به نفع هردومون باشه. نمیدونم چیکار کنم. راستش هردومون عذاب میکشیم. از طرفی نمیخوام یه نفر سوم رو وارد این چالش بکنم. ممنون میشم بگید جای من بودید چیکار میکردید؟

ایشون خطای بزرگی کرده اند

شما پیگیر درمان پزشکی و رواندرمانی باش

چون با کسی که زندگی ات رو فلج کرده همخونه هستی و این تناقض برات میاره

از طرفی اول باید درمان بشی هم پزشکی هم روانی بعد به جدا شدن یا مادر شدن فکر کنی 

😁

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731

خیلی سخته میدونم.

اما من جات بودم بچه میاوردم.

تو این چند سال کوچیکترین مشکلی نداشتید و شوهرت هم زهر چشم گرفته.

مطمئنم میتونید جبران کنید

❌❌ لطفا از من سوال حس ششمی نپرسید و توی تاپیک های حس ششم منو تگ نکنید ❌❌{‌الهم صل علی محمد و آل محمد}🥰✨                                           الان ک اینو دیدی صلوات فرستادی(: ثوابش هم برا من هم برا تو  قطعا نگه داشتن حرمت شخصی که بهش علاقه داری از صدبار بیان دوستت دارم بهتره

والا عزیزم منم کم زجر و سختی نکشیدم قلبم ناراحت شده که زندگی برام خیلی سخت شده ولی دیگه چون میخواستم زندگی کنم کنار اومدم اگه به زندگیت وابسته ای بچه بیار اگه دلت با زندگی نیست و مطمینی این زندگیو نمیخوای نیار با خودته ته دلت چی میگه

من و پسرم  

بیشتر از خودم دلم واسه شوهرم میسوزه. هرکاری میکنه ولی بازم نمیتونم ببخشمش. احساس میکنم اون بیشتر از من داره عذاب میکشه. نمیخوام بچم توی خونه ای بزرگ بشه که همچین تنشی داره

2738

یه سوتفاهم مسخره. پدرم یه حرفی زد که شوهرم به خودش و خانوادش گرفت درحالی که مطمئنم بی منظور گفت پدرم. اونجا‌هیچی نگفت ولی وقتی اومدیم خونه اول قهر کردم. منم خیلی پاپی شدم که کاش نمیشدم. خلاصه یکی اون گفت و یکی من گفتم یه لحظه عصبی شد و ...

اولین و آخرین دعوای زندگی مشترک ما بود. شوهرم حتی صداش رو تا حالا بالا نبرده. نمیدونم چی شد اصلا

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز