خاطره زایمان من صفحه 44 | تبادل نظر نی نی سایت

مدیر

عضویت: 1400/02/03

تعداد پست: 2226

سلام

بچه ها از اون جایی که نزدیک تولد سه سالگی پسرم هست خواستم خاطره زایمانش را ثبت کنم یاد سه سال پیش افتادم تو چند تا پست تند تند تایپ میکنم

من ماه آخر خونه مامانم بودم چون خونمون طبقه چهارم بود و بدون آسانسور خب سخت بود دیکه رفتم خونه مامانم ولی خب خیلی استرس اینو داشتم زمان زایمانم برسه و مامانم متوجه بشه آخه مامان من هم دیابت داره هم بیماری قلبی و زود دچار استرس میشه من به شوهر جان سفازش کزدم ماه آخر بیشتر نزدیکم باشه که اگه دردم گرفت سریع به بهونه ای بیام از خونه بیرون اما زهی خیال باطل

توی سونو nt تاریخ زایمانم ۱۴ خرداد زده شده بود و من روز سیزده خرداد درد داشتم اینقدر نی نی سایت را زیر و رو کرده بودم و خاطرات مختلف خونده بودم که میدونستم زایمانم نزدیکه ولی نباید زود برم بیمارستان دلم میخواست شوهرم زود بیاد خونه ولی آقا رفته بود خرید و بعد هم رقته بود خونه مامانش بازم خدا خیر به مادر شوهرم بده بهش گفته بود پاشو برو خونه خانمت پا به ماهه شاید دردش بگیره

به هر حال منم دردم میگرفت و باز آزوم میشدم فاصله دردام نسبتا زیاد بود تا رسید به وقتی که فاصله دردام به ۱۵ دقیقه یکبار رسید دیگه مامانم اومد تو اتاقم و از حالت چهرم و ... فهمید وقت زایمانه وای همون لحظه صورتش قرمز شد و فشارش بالا رفت که شوهرم رسید سوار ماشین شدیم مامانم اصرار منم میام منم گفتم نه نمیخواد میرم دنیال خواهرم و با اون میرم...

گر تو با بد، بد کنی پس فرق چیست

1400/02/24

01:10

62 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

بلاپورچ

عضویت: 1399/07/19

تعداد پست: 1680

بله متاسفانه و مشکل بعدیم این بود التماس میکردم نیان معاینه کنند اما میومدن غرق خون بودم مامانم تعجب ...

خب دیگه خون و آب کیسه و همه چی میاد دیگه منه بدبختو همه بلایی سرم آوردن تنقیه،معاینه چمیدونم سوند گذاشتن برام گفتن ادرارت جمع شده تخلیه بشه،سرم فشار زدن چمیدونم با یه چوبی کیسه آبمو پاره کردن چون پاره نمیشد آخر سرم بخیه هام عفونت کرد ولی با دارو و چمیدونم دود دادن خوب شد

1400/02/24

22:02

1 نفر لایک کرده اند ...

banooo71

عضویت: 1399/02/06

تعداد پست: 2535

وقتی داشت دکتر بخیه میزد ناخودآکاه فریاد زدم ماااااماااان تا قبل از این فریادهام خیلی بلند نبود یعتی ...

من تازه باردار شدم و از خوندن تاپیک هات از ترس گریه کردم

دخترنازنینم ، عشق مادر ، چرا نیومده پرکشیدی 😭 چرا رفتی ؟ بخدا قول داده بودم برات بهترین مادر باشم 😭 چرا ۳ماه قبل امدنت رفتی برات لباس گرفته بودم 😭 فرشته کوچولوی من گفتن شبیه من بودی 😭😭😭😭😭😭😭😭😭هیچوقت داغ از دست دادنت رو فراموش نمیکنم....

1400/02/24

22:03

1 نفر لایک کرده اند ...

راحیل 65

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه

فرگلمم

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/03

تعداد پست: 2226

خب دیگه خون و آب کیسه و همه چی میاد دیگه منه بدبختو همه بلایی سرم آوردن تنقیه،معاینه چمیدونم سوند گذ ...

آره دقیقا منم مدام میخواستن کیسه آبم را به قول شما با همون چوب دراز پاره کنند اما نمیشد واقعا چرا؟

گر تو با بد، بد کنی پس فرق چیست

1400/02/24

22:03

0 نفر لایک کرده اند ...

رستابانووو

عضویت: 1397/10/02

تعداد پست: 5677

گفتم که عشقم سنم به قیافم نمیخوره صورتم بی بی فیسه و خیلی ریزه میزه هستم

اهان من نخوندم عزيزم به هرحال خداروشكر كه به سلامتي زايمان كردي وسلامتين خودت واقا پسرت انشاالله خدا دامن خواهرتون روهم سبز كنه 🤩😄😚

نيم ديگرمن درقلب زيباي توپنهان است عزيزترينم 😊🧸🎈❤️

1400/02/24

22:04

1 نفر لایک کرده اند ...

بلاپورچ

عضویت: 1399/07/19

تعداد پست: 1680

آره دقیقا منم مدام میخواستن کیسه آبم را به قول شما با همون چوب دراز پاره کنند اما نمیشد واقعا ...

من حتی دردمم نمیگرفت نزدیک یک ماه یا سه هفته دیر زایمان کردم اونم به زور آمپول فشار کیسه آبمم پاره نمیشد کلا بچه جاخوش کرده بودم

1400/02/24

22:05

1 نفر لایک کرده اند ...

فرگلمم

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/03

تعداد پست: 2226

من تازه باردار شدم و از خوندن تاپیک هات از ترس گریه کردم

نترس بانو این تاپیک را نزدم شما بادارهای عزیز بترسین باید با روحیه برین دردش هر چی وحشتناک باشه چند ساعته بعد تو یه بچه دوست داشتنی داری به نظر شما من تاپیک را قفل کنم بقیه باردارها نخونند پشت سرم آه و نفرین بیفته خدای ناکرده دلم یه جوری شد

گر تو با بد، بد کنی پس فرق چیست

1400/02/24

22:05

1 نفر لایک کرده اند ...

بلاپورچ

عضویت: 1399/07/19

تعداد پست: 1680

من تازه باردار شدم و از خوندن تاپیک هات از ترس گریه کردم

خب نخون این چیزارو عزیزم بعدم هرکس یه جوره.

1400/02/24

22:06

1 نفر لایک کرده اند ...

فرگلمم

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/03

تعداد پست: 2226

من حتی دردمم نمیگرفت نزدیک یک ماه یا سه هفته دیر زایمان کردم اونم به زور آمپول فشار کیسه آبمم پاره ن ...

شما دیکه باید سزارین میشدی یچه به دنیا اومد سیاه نشده بود این همه دیر شده بود

گر تو با بد، بد کنی پس فرق چیست

1400/02/24

22:06

0 نفر لایک کرده اند ...

banooo71

عضویت: 1399/02/06

تعداد پست: 2535

نترس بانو این تاپیک را نزدم شما بادارهای عزیز بترسین باید با روحیه برین دردش هر چی وحشتناک باشه چند ...

نه عزیزم من کلا خیی ترسو ام

من حتی سوزن نمیزنم

1400/02/24

22:07

1 نفر لایک کرده اند ...

بلاپورچ

عضویت: 1399/07/19

تعداد پست: 1680

شما دیکه باید سزارین میشدی یچه به دنیا اومد سیاه نشده بود این همه دیر شده بود

خیلی اذیتم کردن هرروز میفرستادنم نوار قلب بگیرم.یا سونو میدادم آخرش که نیومد نامه دادن .چرا بچم پوستش چروک شده بود مو و ناخن بلند پیر پیری شده بود.کصافطا سزارین نکردن هرچی گفتم.گفتن سالمی چه استیلی داری برا طبیعی و فلان.

1400/02/24

22:08

1 نفر لایک کرده اند ...

رستابانووو

عضویت: 1397/10/02

تعداد پست: 5677

شما دفع هم داشتی؟گلاب بروتون من با اینکه بالا آوردم و تنقیه هم کردن روده هامو بازم از شدت فشار و درد ...

من دررفتم توسرويس بهداشتي خيلي ببخشيد گلاب به روتون كارمو كردم ماماودستيار هم پشت در جيغ وداد محلشون نزاشتم ولي اي راحت شدما چون شام كلي خورده بودم وقرار بود يه هفته ديگ زايمان كنم كه يهو كيسه ابم پاره شد وگرنه ابروم ميرفتم اونجا رو با 💩💩💩يكي ميكردم 🤣🤣🤣😐😐😐🤦🏽‍♀️🤦🏽‍♀️

نيم ديگرمن درقلب زيباي توپنهان است عزيزترينم 😊🧸🎈❤️

1400/02/24

22:08

1 نفر لایک کرده اند ...