سلام ، ۵ سال پیش یکی از اقوام اومد خواستگاری دوسش نداشتم اون موقع دوس داشتم به یکی دیگه از خواستگارام جواب بله بدم که خانواده راضی نبودن اون نشد ولی این یکی ول کن نبود به اصرار خانواده نامزد شدیم سرباز بود نمیدونم وابستگیه عشقه دقیقا کدومشه، وضع مالی خوبی نداشت حتی انگشتر نشون هم خودش کار کرد یه انگشتر سبک خرید خانوادش کاری نکردن کم کم بهش وابسته شدم براش همه کارکردم وقتی که پست میداد همراهش پست میدادم نمیزاشتم بدون صبحانه بره با لباس نامرتب بره اگه لباس میخواست بگیره انقد میگشتم تا ارزونترینو بخرم خوب بود بد نبود تا دیگه یه سال آخر شروع کرد به بد دلی شدید شکاکی زور گفتن مثلا سرکار بود اگه ۱۰ می خوابید اگه من ۱۲ میخوابیدم قهر میکرد میگفت با من بخواب با من بیدار شو خیلی تحمل کردم تا دیگه سر یه بحث بابام گفت نه و تمام دوباره برگشت قرار شد اصلاح بشه باز همون حرفا منتها این دفعه گفت دور از چشم همه بهم نامه بده که هر مشکلی پیش اومد بدون مهریه بری دفعه دوم هم باز نشد نتونستم رابطمونو قطع کنم هیچوقت هم گردن نمی گیره که مشکل از اونه میگه تقصیر تو و خانوادت بود فوش میده خودشو بهتر میدونه در ارتباط بودیم تا اینکه بهم دروغ گفت خانوادم به زور میخوان دختر عموم برام بگیرن بعد فهمیدم اصرار از خودشه دختر هم راضی نیست به هر حال دو روز پیش رفتن آزمایش خون و رابطه رو قطع کرد الان حال دلم خیلی بده حس میکنم قلبم نیست از گریه چشمام قرمز شده یاد خاطره هاش میفتم چیکار باید بکنم
الهی عزیزم اون ارزش تو رو نداشت بهتر که رفت سخته ولی بهتر ما بیشتر اذیت نمیشی
عزیزم...
هیچی یدونع موزم میدادی بهش میرف😒نهایتن یه سال شاید بتونی دووم بیاری...با آدم شکاک و بد دل اصلا نمیشع زندگی کرد
ب تخمدونت واگزارش کن
می‌دونم سخته ولی ب نفعته
چیه این عتیقه گند اخلاق
خودتو معطل کی کردی خواهر
جشماتو قرمز کردی واسسه یه همچین مردی
من فک کردم ازدواج کردی خاستم بگم درست بشو نیست تا بچه نداری و اینا یه کاری کن
حالا که خدا عذابو ازت ورداشته نشستی گریه میکنی
جشن بگیر جشن
برو خداتو شکر کن ازدستش راحت شدی. یه مدت گریه میکنی تموم میشه میره. تو انتخاب بعدی هم مادیات درنظر بگیر
اینا همه چند وقت طول کشید
خودت چند سالته
اینجا هرکسی یه نظری میده یا بر اساس شنیده های دوست و فامیل و همسایه میخواد نصیحتت کنه و بهت راه نشون بده.
روانشناس ها و مشاورها همه انلاین شدن یکو پیدا کن خیلی هم هزینه نمیبره تلفنی باهاش حرف بزن بهترین راهو نشونت میده.فقط این راهنمایی هارو چراغ راهت نکن
این همه رفتار گند ازش دیدی و بازم خداروشکر نمیکنی که رابطتت باهاش تموم شده؟؟ قطعا خدا بهترینو برات رقم زده اگر تو زندگی مشترک میرفتی و این اخلاقارو میدی و هیچ راه برگشتی نداشتی چیکار میخواستی بکنی
آخی عزیز دلم
کاملا درکت میکنم اما با این شرایط که گفتی به نظرم بهتر که رفت
وگرنه اخلاقش بعدا بدتر هم میشد
الان که شکاک و بد دل و بد دهن و بی پول بعدا فک میکنی اینا درست میشه
اون خاطرات هم که داری بعد چند ماه یادت میره
عقد بودید؟
صیغه؟
یا هیچی؟
رابطه هم داشتید؟
عزیزم ناراحت شدم که اینطور شد سرانجام رابطه تون ... قطعا چند ماه اول فقط خوبیا و خاطرات خوشتون یادت میاد اما به مرور واقعیت ها جلو چشمت میاد بدی هاش و دلایلی که باعث شد رابطه تون تموم بشه ... خیلی از ما دخترا این روزا رو گذروندیم تنها توصیه ای که برات دارم اینه که هرطور میتونی با کتاب ، ورزش ، درس و ... سر خودتو شلوغ کن و سعی کن فکرت درگیر چیزای دیگه بشه اینطوری راحت تر این دوران میگذره
سخته عزیزم.دل از وابستگی کندن کار راحتی نیست.ولی توکل کن به خدا.ایشالا آیندت اونقدر روشن باشه که یه روز برسه اصلا یاد این روزا نیفتی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
