امشب دور همی بودیم زنداییم گفت وقتی دنیااومدی دو هفته بعدش بابات تصادف کرده فوت شده مادرت خواسته تو رو بکشه نذاشتیمش خیلی دلم شکست و مادرمم داغونتر از خودم هیچ جوابی بهش نداد ک بگه چرا دروغ میگی چون گفتش من اینکارو نکردم منم کلی باهاش دعوا کردم ک چرا خواستی منو بکشی اگ اینکارو نکردی چرا جلو زنداییم نگفتی دروغه الان خیلی بدم میاد از خودم ک اونلحظه حوابش ندادم و خودخوری کردم و ناراحتم ک تخریب شدم جلو جمع .خدا لعنت کنه زندایی بدجنسمو ذهنم و نسبت ب مامانم خراب کرد😭شما بودین چ جوابی ب زندایی میدادین ؟
دختر بهتری نبود واس داییت بگیرین؟
منم مثل توام بیزبون
به داییت بگو از حرف زنش ناراحت شدی
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
مثلا چی میخواستی بگی🙄
اونی که باید منکر میشد مامانت بود
من موندم حالا به فرض یک درصد از هزار درصد اینطور بوده چطور همچین حرفی جلو جمع گفته واقعا که
دستتون درد نکنه
من الآن باید چیکار کنم گلوری گوسفندی چیزی بهتون بدم به پاس تشکر؟😐😏می گفتم خب خداروشکر زنده ام الآن
مامانم اون موقع حالش خوب نده و این یک ریکشن طبیعیه
بعد داخل خونه با مامان بحث می کردم
هیچوقت ساکت نمی کنید داخل جمع و هوای همدیگه رو داشته باشید که حسودان به هدفشان مرسن
میگفتی اتفاقا دو هفته بعد ازدواج شما هم من به داییم گفتم حیف شدی دایی جان
بهش میگفتی حالا که نکشتنم تو ناراحتی؟؟؟ هه هه
بعد هم قهقه میزدی
میگفتی توهم ازوقتی زن داییم شدی داییم انگار ۱۰ سال پیرترشده یه وقت زبونم لال داییم به سرنوشت بابام دچار نشه
وپدرتون رو خدابیامرزه
سنش زیاده 😞از مامانم بزرگتر ولی خیلی بدجنسه همش بجه های خودش و بولد میکنه و بقیرو خراب میکنه با وجود اینکه زندگی بچهاش داغونه همشون شکست خوردن توی زندگیاشون یکی از دوماداش سر دخترش هوو آورده و یکی از عروساش بیماری اعصاب داشت خودکشی کرد دوتا بچه ناقصم داره ما همیشه دلسوزشونیم ولی اون فقط دلمونو میشکنه
ای بنده خدا
خدا زدتش
برا چی ذهنیتت راجب مامانت خراب بشه ...مگه بچه ای....اگرم پدرت فوت شده و مادرت تو اوج جونی میخواسته همچین کاری کنه اصلا چیز عجیبی نیست فکر کن ممکنه افسردگی هم داشته باشه اون موقع و فشار و مشکلات عاطفی ک سرش بوده و بچه ای کوچیک ک سر دستش گریه کنه عجیب نیس همچین حرفی زده باشه .من بهش حق میدم .ولی اینکه بعدش قوی شده و تو رو دیت تنها بزرگ کرده و الان شدی همه زندگیش .حق مامانت نیس باهاش برخورد بدی کنی یا بازخواستش کنی بابت شرایط روحی گذشته اش.زنداییتم درست نبوده بیان همچین حرفی .هر حرف راستی رو هم نباید ادم بزنه
خب خواهرم، اون ادم شکست خورده ایه بیچاره، تو بزار حرفاشو بزنه و خودشو خالی کنه و اصلا اصلا هیچی بهش نگو،خدا خودش بهت خیر میرسونه
اون خانوم واقعا حال روحیه افتضاحی داره و تحملش کار هر کسی نیست، کارش کاملا اشتباهه ولی حالشم خیلی بده
براش دعا کن و اصلا حرفاشو به دل نگیر
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
