بچه ها از دیروز دعوامون بالا گرفت.امروز صبح بازم بلند شد دست و پاهانو گرفت نشست روم.انقدر زرنگه نمیخواد جایی رو بدنم زخم یا کبود بشه که من بتونم شکایت کنم.مننم دیدم دارم له میشم خیلی درد روم بود تف کردم تو صورتش و فقط گفتم بی غیرت.
اشکام نمیزاره تایپ کنم.
بعد دیدم ول کن نیست خواهر و مادر و همه کسشو بستم به فش.بخدا پاشو کذاشته بووود رو سرم اشتم خورد میشدم.
گفت امکان نداره زنم بمونی.پاشد رفت طلاقم بده.
کلا همیشه تقی به توقی بخوره میگه طلاق.خسته شدم بخدا.بعد نیبینی من چیزی نمیگم زنگ میزنه مامانم. مامانمم راه دوور کاری از دستش بر نمیاد جز گریه.دیشب به مامانم گفتم زنگ زد بر ندار.فایده نداره .همش داره دروغ میگه راحع به من.
انقدر بچه ننه هم هست که فوری بعد مامانم زنگ میزنه مامانش وو میگه زن من داره به شما فش نیده و از شما بدش میاد.
دیشب به مامانم گفتم اگه واقعا شوهر من مرد باشه و حرفاش درست باشه چرا به شما زنگ میزنه.بریم مشاور ببینیم حق با کیه
حالا چیکار کنم درخواست طلاق بده منم باید برم امضا کنم؟؟میتونم هم بچه هامو بخوام هم مهریمو؟