2737
2734
عنوان

داستان جشن عقدی که گرفته نشد

| مشاهده متن کامل بحث + 1181 بازدید | 106 پست
اولا جشن عقد با خانواده دختر  دوما وقتی شوهرت از خودش درآمد داره و وضعش خوب بود چرا منت اونارو ...

شوهرم چمیدونست اینا نمیکنن چون دید برای دوتا برادراش کرد گفت جتما برا منم میکنه دیگ

پشمامون ریخت سره خرید و جشن

تهشم که شوهرم همه کارارو کرد 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

همه چیز رو باید از دختره بپرسه و براش فراهم کنه، اگرررر دوستش داره

بخدا منو شوهرم برا تدارکات عروسی همه کارارو تنهایی کردیم ولی روز عروسی مادرشوهرم گند زد ب همه چی اخرم گف تقصیر مادرشوهرته همه میگفتن چ بی برنامن ابرومونو برد همه چیو از قصد تو خونه جا گذاشته بود مادرشوهرم شوهرمم از لنگ صبح ارایشگاه و ماشین و اینارو گل میزد 

اتفاقات خوبی قراره برای من بیفته هر روز هر ساعت منتظر ی اتفاق خوبم ممنونم از اینکه زندگی انقد قشنگههه تا زندم زندگی میکنم مردگی بماند بعد مردنم
اون هیچ وقت خانواده اش رو کنار نمیذاره و بعد عروسی باهاشون ارتباط خواهد داشت چون از خون اونهاست خانو ...

عقد با ما بود

هزینه ها و اینام به پای ما بود فقط مکان جشن خونه اونا بود

2728

والا مراسم من خانواده اش نداشتن کمک اش کنن همه رو خود نامزدم خرج کرد طفلک. بعد محضر رفتیم خونه اونا  شام  دو روز بعدش بابای من خونه خودمون جشن عقد برام گرفت  باند و صندلی میوه چند نوع شیرینی   شامم داد

جشن عقد با دختره عزیزم

عروسی با پسر

قَصݛ میسآزَ۾ بآ ټَما۾ِ آجِݛهآیۍ کعِ پَݛټ ڪَݛډَטּ سَمټَم :)
عقد با ما بود هزینه ها و اینام به پای ما بود فقط مکان جشن خونه اونا بود

اینا حرفه من شوهرم ۵ساله با خانوادش سرسنگینه بخاطر همین قضیه

اتفاقات خوبی قراره برای من بیفته هر روز هر ساعت منتظر ی اتفاق خوبم ممنونم از اینکه زندگی انقد قشنگههه تا زندم زندگی میکنم مردگی بماند بعد مردنم
بخدا منو شوهرم برا تدارکات عروسی همه کارارو تنهایی کردیم ولی روز عروسی مادرشوهرم گند زد ب همه چی اخر ...

ما هیچ کاری رو برای کسی نذاشتیم، همشو خودمون برنامه ریزی کردیم و اجرا کردیم، یعنی شوهرم که چیزی بلد نبود واقعا، من بهش گفتم باید چه کارهایی کنیم

2738
پوووف نگوووو😓

به خدا دور ازجونت زخم معده گرفتم از دستشون بس که حرصم دادن و دارن میدن نمی دونم کی می خوان دست از سرم بردارن پیر شدم دیگه....فقط عزیزم تو زندگی از حقت دفاع کن و مظلوم نباش که بد جور می بازی....انشالله که خوشبخت و عاقبت بخیر بشی🌹❤

خدایا تو بساز تو بسازی قشنگه.....
والا مراسم من خانواده اش نداشتن کمک اش کنن همه رو خود نامزدم خرج کرد طفلک. بعد محضر رفتیم خونه اونا ...

رسوم متفاوته عزیزم

رسم ما اینه که تالار و میز صندلی فقط با عروسع

باقیش با داماده

ما هیچ کاری رو برای کسی نذاشتیم، همشو خودمون برنامه ریزی کردیم و اجرا کردیم، یعنی شوهرم که چیزی بلد ...

شوهرم بهش جعبه طلاها و ساعتم و ربان قرمزم رو داده ب مادرشوهرم و گفته با خودت بیار اونارم نیاورده میگف یادم رفت ینی عین برج زهرمار بودم

اتفاقات خوبی قراره برای من بیفته هر روز هر ساعت منتظر ی اتفاق خوبم ممنونم از اینکه زندگی انقد قشنگههه تا زندم زندگی میکنم مردگی بماند بعد مردنم
به خدا دور ازجونت زخم معده گرفتم از دستشون بس که حرصم دادن و دارن میدن نمی دونم کی می خوان دست از سر ...

ی کتاب میگم بخون حالت خوب میشه و بهشون فک نمیکنی

اتفاقات خوبی قراره برای من بیفته هر روز هر ساعت منتظر ی اتفاق خوبم ممنونم از اینکه زندگی انقد قشنگههه تا زندم زندگی میکنم مردگی بماند بعد مردنم
والا مراسم من خانواده اش نداشتن کمک اش کنن همه رو خود نامزدم خرج کرد طفلک. بعد محضر رفتیم خونه اونا ...

ببین تکلیفت معلوم بود میدونستی که نداشتن

ولی خانواده شوهرم داشتن و قول دادن و برای جاری هایه دیگمم کردن

خب ما اگه میدونستیم قطعا خودمون میگرفتیم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز