خب با نظراات مثبت شما بریم که ببینیم مادرشوهرم چه کرد با من
من 3ساله پیش عقد کردم
و قبلش با همسرم 2سال رفیق بودم
من تک فرزند خانوادمم و برادر و خواهر ندارم
وضع مالی خانواده شوهرم و شوهرمم خوبه خداروشکر
شوهرم اینا 3تا داداشن و خاهر ندارن
خلاصه اینا اومدن خاستگاریم حتی مادرشوهرم به خودش زحمت نداد یه سبدگل بگیره
اصولا برای خاستگاری سبد گل میگیرن ولی شوهره من بیچاره دید مادرش گل نگرفت خودش رفت یه دسته گل خرید
خلاصه قرار بر این شد ما محضر عقد کنیم و بعدش جشن عقد بگیریم
چون نمیخام طولانی بشه اتفاقا و خسیس بازیایه خاستگاریو نمیگم
به ما 300 تومن پول داد گفت برید خرید 3سال پیش 300 تومن چی میشد واقعا؟
من کلی خرید کردم برای شوهرم
ولی با پول اونا یه پیراهن ساده گرفتم و کفش و پول آرایشگامم شوهرم داد تازه مادرشوهرم به من میگفت برو پیش دخترعموم که آرایشگره عهد بوقه میکاپ کن من گوش ندادم رفتم پیش یه میکاپ ارتیست خوب یا برام فیلم بردار نیاورد که سره عقد فیلم بگیره با گوشی فیلم گرفتم و بعد عقدم تو محضر به پیشنهاد خودشون جشن قرار بر این بود که خونه شوهرم اینا برگزار بشه، مادرم ارزو داشت واسم تو خونه خودش سفره بندازه و... ولی به اینا اعتماد کرد و اینام سو استفاده کردن
بهمون گفت با تلویزیون و فلش اهنگ بزاریم ولی شوهرم از جیب خودش دی جی آورد برام
من یه دختری هستم که به خودم خیلی میرسم و خانوادم بهم بها میدادن این چیزا برام عجیب بود ولی چون بچه بودم به کسی چیزی نگفتم سکوت کردم
اوووو یه داستانایی شد که نگووو
و اینم بگم که مادرشوهرم میخاس خاهرزادشو قالب کنه به شوهرم ولی شوهرم فقط منو میخاست
برای دوتا جاری هام یه عقد مفصل گرفت با جشن عقد لاکچری
ولی سره من لج کرد
خلاصه عقدمون گذشت
بعد از یکماه گفتم جشن عقد گفت صبر کن میگیریم
2ماه شد و 3ماه و تاااا 6 ماه هی بهونه آورد و تهش گفت بعده 6 ماه جشن عقد میگیرن؟
تو نباید اون آرایشگاه میرفتی نباید دی جی میاوردی این بود جشنت
و من موندم مات و مبهوت
به خانوادمم علکی گفتم اینا شرایطشو نداشتن و نمیتونن من جشن عقد نمیخام، چندوقته پیش بحث جشن عقد شد گفت عمه های شوهرم که خاهرشوهر خودش میشن اونا گفتن جشن عقد نگیر مثله سگ دروغ میگه دید همه شاکی شدن که برای اونا جشن گرفتی واس اون نگرفتی میندازه گردن اینو و اون
خیلی پسته خیلی الان فعلا چیزی نمیگم منتظرم عروسیمو بگیرن منو شوهرم قسم خوردیم بریم خونمون اسم اونارو نیاریم دیگ
اون زمان شوهرم نمیدونست مادرش چه عجوزیه اییه ولی الان فقط خونه ماست و اونارو همش سره عقدم منت میکنه و میگه من برات جبران میکنم
ببخشید طولانی شد اگه دوس دارین بازم براتون از اتفاقایه زندگیم بگم
تو کامنتا بهم بگید
عشق منین🥰😘