دیشب خونه پدر شوهرم بودیم خواهر شوهرم گف اسم نی نی رو چی میذارین؟ گفتم کو تا چهار ماه دیگه. به زور اونو پدرشوهر مادرشوهرم میخواستن زیرزبونمون رو بکشن. منم خر نیستم میشناسمشون. مثل همیشه میخوان بفهمن و رای شوهرمو بزنن و دخالت کنن و اون چیزی که خودشون میخوان رو تو مخ شوهرم بکنن. منم گفتم با شوهر جان به اتفاق نظر برسیم بهتون اعلام میکنیم. بین چند اسم تردید داریم. خواهرشوهرم گفت نه آخه من میخوام یه چیزی براش بخرم ک از اولش مورد استفاده شه و اسمشو میخوام روش حک کنم. گفتم خب بعد از تولدش بهش کادوش رو بده. الا و بلا که نمیشه. خب من دوست داشتم موقع تولد اسمش رو رو کنم. اینا میگن نه همه قبلش که تصمیم میگیرن یا رو دو اسم تردید دارن یا چند اسم تردید دارن میگن شما چرا نمیگین. گفتم سعی میکنم دو سه هفته به تولدش بگم. بعد امروز شوهرم بعد از کلی پیام بازی با خونوادش چشم باز نکرده شروع کرده به غر زدن که چرا بهشون نمیگی خب پدرو مادر منم ذوق دارن. جالبه اینها رو دیشب قبل از خواب یادش نبود که بگه. منم گفتم عزیزم دوست ندارم رای ت رو کسی بزنه دوست دارم چیزی که خودمون میخوایم انتخاب کنیم. گفت خب همفکریه دیگه شاید یه اسمی انتخاب کنیم تو مدرسه مسخره کنن و دیگران اینو به ما گوشزد کنن. دقیقا جمله دیشب باباش رو تکرار کرد. منم گفتم بذار اون بی فرهنگی که می خواد مسخره کنه بکنه اون کارشه. نمیدونم با دخالتاشون حتی تو اسم دخترم چیکار کنم😔