deathangle مدیر عضویت: 1400/01/30 تعداد پست: 941 عنوان مشاعره | مشاهده متن کامل بحث + 271 بازدید | 83 پست یه زمانی که غزل های دیوان حافظ رو حفظ بودم ی فال سیار بودم برای خودم بیاید مشاعره کنیممن که با آتش دل چون خم می در جوشممهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم 1400/02/03 | 15:53 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
sarabel عضویت: 1397/11/15 تعداد پست: 1267 دکتر بفهمد یا نفهمد باز عشق، التهاب خویش آزاری است تا تو رخمی میزنی بهر مداوا میرسندیک به یک از ره رقیبان با نمکدانی به دست خوشبختانه در میان آبهای طغیانی این زندگی،چند جزیره کوچک هست که بتوان بدان پناه برد؛کتاب های زیبا،شاعران ،موسیقی
ثمیننننننن_خانممم عضویت: 1399/01/02 تعداد پست: 633 ته مانده یک مرد اگر برگردد صادق ، سگ ولگرد اگر برگردد ......... ..... این خاطره ی پی ... درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آردنهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
sarabel عضویت: 1397/11/15 تعداد پست: 1267 من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی 🥺😢 تو نقش جهان هر قدمت ترمه و کاشی 😍 یک بوسه به من دادی و هی میگویملب بود؟ رطب بود ؟ عسل بود ؟ چه بود خوشبختانه در میان آبهای طغیانی این زندگی،چند جزیره کوچک هست که بتوان بدان پناه برد؛کتاب های زیبا،شاعران ،موسیقی
sarabel عضویت: 1397/11/15 تعداد پست: 1267 درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد دوش می آمد و رخساره بر افروخته بودتا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود خوشبختانه در میان آبهای طغیانی این زندگی،چند جزیره کوچک هست که بتوان بدان پناه برد؛کتاب های زیبا،شاعران ،موسیقی
ثمیننننننن_خانممم عضویت: 1399/01/02 تعداد پست: 633 تا تو رخمی میزنی بهر مداوا میرسند یک به یک از ره رقیبان با نمکدانی به دست توانگرا دل درویش خود بدست اور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
ثمیننننننن_خانممم عضویت: 1399/01/02 تعداد پست: 633 دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
sarabel عضویت: 1397/11/15 تعداد پست: 1267 توانگرا دل درویش خود بدست اور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند دل که خونابه غم بود و جگر گوشه دهر بر سر آتش عشق تو کبابش کردم خوشبختانه در میان آبهای طغیانی این زندگی،چند جزیره کوچک هست که بتوان بدان پناه برد؛کتاب های زیبا،شاعران ،موسیقی
sarabel عضویت: 1397/11/15 تعداد پست: 1267 دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند دیگر ز کریمی خدا هیچ نخواهیم معشوق یرش را به سر شانه ما زد خوشبختانه در میان آبهای طغیانی این زندگی،چند جزیره کوچک هست که بتوان بدان پناه برد؛کتاب های زیبا،شاعران ،موسیقی
ثمیننننننن_خانممم عضویت: 1399/01/02 تعداد پست: 633 دل که خونابه غم بود و جگر گوشه دهر بر سر آتش عشق تو کبابش کردم مرغ دل باز هوا دار کمان ابروییست ای گبوتر نگران باش که شاهین آمد
همسایه_کلثوم_اینا عضویت: 1399/09/19 تعداد پست: 15110 یک بوسه به من دادی و هی میگویم لب بود؟ رطب بود ؟ عسل بود ؟ چه بود دلا خموشی چرا چون خم نجوشی چرا ، برون شد از پرده راز تو پرده پوشی چرا ؟ خوشبحالت مغز نداری آلزایمر نمیگیری 🌚🙌
parisa1368 عضویت: 1399/08/26 تعداد پست: 2754 امشب ای ماه به درد دل من تسکینی/آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی کاش تو بودی توی سرنوشتم،کاش غم مهمان دائم خانه ی دلم نبود.کاش فقط با خیالت طی نمیشد زندگی من.
لر_دختر عضویت: 1400/02/01 تعداد پست: 1484 دلا خموشی چرا چون خم نجوشی چرا ، برون شد از پرده راز تو پرده پوشی چرا ؟ اگر آلوده شد گوهر به يك ننگ نشويد آب دريا ازو رنگ
لر_دختر عضویت: 1400/02/01 تعداد پست: 1484 امشب ای ماه به درد دل من تسکینی/آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی یک قطره چشیدیدم زمینای محبت گشتیم فنا زدریای محبت