دلم میخواد ی روزی دست خودمو بگیرم و از این شهر لعنتی بزنم بیرون ...
برم لای گندم زارها
برم تا خط افق
میون چشمه ها
کنار ماهی قرمزا
برم زیر درخت قدیمی و استوار
برم کنار دریا ،تنهای تنها
چشمامو ببندم و بگم منو ببخش
بابت تمام وقتایی که گذاشتم دیگران اذیتت کنن....
منو ببخش که کمکت نکردم ....
منو ببخش که وقتتو تلف کردم وقتایی که میتونستم کمک کنم تا فرد مفید تری باشی...
منو ببخش که خیلی ازت غافل شدم
بگم دیگه بهت قول میدم وقتی دوسم نداره بهش فکر نکنم ....
برم و بگم بیا از این به بعد خودمون کنار هم باشیم
مگه جز خودم و تو کی برای رویاهامون شبا خوابش نمیبره؟
کی جز ما برای خوشبختیمون میجنگه
دلم میخواد دست دلمو بگیرم و بگم من مراقبتم ، هواتو دارم
بهش بگم بیخیال مردم که حرف زدن براشون شده عادت ....
بیخیال حرفاشون ، بیخیال دل شکستناشون
بگم ما همینیم ، خوشگل ، زشت و،.... مهم اینه فقط از ما یکیه ، بگیم بیخیال این دنیا
بریم به همه بگیم چند روزی رو بزارن دوتایی باشیم
چقدر خوبه که ماهمو داریم ، تو تنها کسی هستی که موقع گریه هام اشک میریزی
موقع خند هام میخندی
تو تنها کسی هستی موقع بی قراریم تنهام نمیذاری
دلم میخواد دست لا به لای گیسوانم بکشم ، صورتم را نوازش کنم ، زانو هایم را در آغوش بگیرم ، به خودم عشق بورزم و خودم را دوست داشته باشم❤❤❤❤