2737
2734
عنوان

امام زمان در دکه کفاشی

75 بازدید | 0 پست

در گوشه ای از بازار تهران به پینه دوزی و پاره دوزی مشغول بود و از این راه امرار معاش می کرد. نامش


کریم و شهرتش محمودی و چون از سادات بود او را سید کریم می گفتند. بزرگ مردی که از توسلات


مداوم در هر صبح و شام به ساحت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به مقامی بار یافته بود که امام زمان


(ع) به طور هفتگی برای او وعده دیدار قرار داده بود. و اینک بنگرید یکی از تشرفات شورانگیز او را:


امام زمان روحی فداه به مغازه او تشرف آورده بود و در کنار سید کریم نشسته بود. سید کریم نیز در حالی


که محو  گفتگو با آن حضرت بود پاره کفشی را به دست گرفته و مشغول دوختن آن گشته بود. در حین


گفتگو حضرت به او فرمودند:


سید کریم! آیا کفش مرا هم تعمیر می کنی؟ و او بلافاصله از روی صداقت گفته بود:« آقا جان! با کمال


منت! به چشم! اما چون قول داده ام ابتداء این کفش را بدوزم» دقایقی دیگر حضرت فرموده بودند:« آیا


کفش ما را هم می دوزی؟» و سید بلافاصله گفته بود: منت دارم اما پس از این کفش. بار دیگر حضرت


تقاضای خود را تکرار کرده بودند و سید کریم دیگر طاقت نیاورده بود. برخاسته بود و مولا را در آغوش گرفته


و پیشانی اش را بوسیده و گفته بود:« من غلام و نوکر و  خاک پای شمایم این همه مرا امتحان نکنید!


اگر یکبار دیگر تقاضای خود را بفرمایید و مرا شرمنده خود کنید من هم مردم کوچه و بازار را خبردار می


کنم که شما در مغازه من هستید»


و آنگاه حضرت او را دلداری داده و عمل او را در تعهد به قول و پیمان تأیید فرموده بودند.



بنده کاربر مرد هستم...خواهرم درخواست نده...اگرم درخواست دادی پیام نده...نمیخام باهیچ نامحرمی ارتباط خصوصی داشته باشم...امان از گناه...امان از روسیاهی...امان از روزی که نزدپروردگارحاضربشیم واز سنگینی گناه ومعصیت خجالت زده باشیم!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687