2733
2734
عنوان

قضیه زن هوس باز و...

1032 بازدید | 0 پست

نخواه گناه کنی ، نمیکنی ... ؟ !

یه جوون زیبایی بود به نام ابن سیرین ...

شغل این جوون بزازی بود ، مغازه هم نداشت ...

فقط یه سبد داشت که رو سرش میذ اشت و تو این کوچه ها را میافتاد و كاسبي مي كرد و

گاهي هم براي رفع خستگي گوشه اي مي نشست و بساطش را كناري پهن مي كرد.

از قضا زن جوانی عاشقش شده بود و تصمیم گرفته بود او را به دام بندازه .

این بود که رفت پیش ابن سیرین و گفت :

" من شوهرم مریضه ، لباس میخوام براش بخرم اما میخوام به سلیقه خودش باشه .

بساطتو جمع کن پاشو بریم پیش شوهرم ... "

ابن سیرینم قبول کرد و با آن زن راهي خانه ا شان شد .

زن وارد شد و ابن سیرین هم یا ا.. گويان پشت سرش وارد خونه شد

اتاق اول را گذراند ، دومی را هم همین طور ، رسید به اتاق سوم ...

دید نه بابا مثلی که اینجا هیچ خبری نیست .

رو کرد به به اون زن و گفت : " پس شوهرت کجاست .؟ !

اون زن هم خيلي راحت گفت : " من که شوهر ندارم .

بعد به ابن سيرين گفت : ببین اینجا خونه ی منه ، تو هم الان تو خونه ی منی ، اگه آماده برای گناه نشی داد میزنم که مزاحمم شدی .

ابن سیرین يكباره متوجه شد در باتلاقی افتاده که هر چی بیشتر دست و پا بزند بیشتر فرو خواهد رفت .

این بود که رويش را کرد به سمت آسمان و گفت :

" ای خدا تو که میدونی من اهل این کارا نیستم پس خودت نجاتم بده "

در همين حال یك فکری به خاطرش رسید ، گفت :

" باشه نياز نيست داد بزني ، من آماده میشم براي گناه ، فقط به من بگو دستشویي خانه کجاست ! "

آن زن هم با اين خيال كه او راضي شده محل دستشویی را نشون داد

ابن سیرین رفت داخلش ؛ و تا تونست از نجاسات اونجا برداشت و به خودش مالید ... ! ؟

و اومد و یك گوشه نشست .

دختره تا وارد اتاق شد ، دید چه بوی بدی میآد ...

رويش را برگردوند و ابن سیرین را در آن وضع دید ، گفت :

" چرا خودتو اینجوری کردی ؟ "

ابن سیرین گفت : " این تجسم عملیه که ازم میخواستی انجام بدم ! "

آن زن با عصبانيت و ناراحتي ابن سیرین را با همون وضع از خانه خود بيرون كرد .

چقد سخته آدمو با اون قیافه تو خیابونا ببینند !!!

ولی نه ... !

خدا آبروی بنده ای رو که حرمت حفظ کنه ، نمیریزه ، میگین چه جوری ؟

حالا میگم :

ابن سیرینم با همون قیافه از خونه اومد بیرون ، اما :

انگار اون روز و آن ساعت همه مردو مرده بودن ؟ !

هیچ کس ابن سیرین را با اون قیافه ندید ، واز آن روز به بعد از او بوی خوشی استشمام می شد

و خذداوند علم تعبیر خواب را به او عنایت فرمود

ميدانيد چرا ؟؟

چون حفظ حرمت کرده بود و بر نفس خويش به ياري خدا غلبه كرد

از اين ماجرا درس مي گيريم كه اگر نخواهيم گناه كنيم ؛ مي توانيم

ترک گناه سخته ولی ممکنه! تو هم میتونی یه یا علی بگو ومردانه شروع کن !

بنده کاربر مرد هستم...خواهرم درخواست نده...اگرم درخواست دادی پیام نده...نمیخام باهیچ نامحرمی ارتباط خصوصی داشته باشم...امان از گناه...امان از روسیاهی...امان از روزی که نزدپروردگارحاضربشیم واز سنگینی گناه ومعصیت خجالت زده باشیم!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730