حس میکنم تا ی اشتباه میکنم همه دیگه دوسم ندارن اخه چرا تا ی کار اشتباه میکنم باهام قهر میکنن😓
مگ من جز محبت ب چ چیز دیگه ای نیاز دارم
من مامانم کلاس شیشم بودم طلاق گرفت از کلاس چهارم میرفت سرکار اصلااا نمیدیدمش
مگ جمعه اونم از خستگی خواب بود
بابام دو ساله ازدواج کرده بد نیست نمیگم بده خوبه ها ولی تا ی کار اشتباه میکنم باهام قهر میکنه خب من گناهم چیه ینی من باید بدون ایراد باشم
سر انواع اقسام چیز ها چون یبار اتاقم نامرتب بوده
یبار شلوارم جفتم بوده یبار چون ادامس گذاشتم گوشه بشقابم خب من گناهم چیه
حتی اونی ک دیوونه وار میپرستیدمش منو نخواست
مامانم نخواستم مگ من جز مهر و محبت چی خواستم😞
شاید الان هگه بیان بگن بچه ای ولی سختیایی کشیدم ک تا حالا خیلیا نکشین
من فهمیدم وقتی جلسه مادرا میشد عمم میومد جلسه و هر بار چقدر خجالت میکشیدم
وقتایی ک نیاز داشتم برم بیرون و خرید باید با مامان بزرگم پیره میرفتم اونم زود برمیگشت خدایا قصدت از افریدنم چیه؟؟؟
الانم باهام قهره چون چن شب پیش حالم بد بود سر سفره ی چیزی گفتن بعد هرچی بهم گفت شام نخوردم😔😔😔
خدایا بخدا منم ادمم منم انسانم
الانم با بابام بحثشون شد بعد ب بابامم گفت این از خودت اینم از دخترت خب من ازارم ب مرچه هم نمیرسه حتی خطایی هم میکنم خودم بیشتر عذاب وجدان میگیرم😔
همش میگن تو ک چیزیت نی از صب سرت تو گوشیه خب اگ یکی بود باهاش درودل مبکردم چرا سرم تو گوشی باشه اگ یکی بهم اهمیت بده برا چی سرم تو گوشی باشه