برقارو خاموش کردیم خونه تاریک
ب بهونه آب رفت آشپزخونه
اون جاروی دسته بلند پلاستیکی اشپزخونه رو ورداشته ملاحفه سفید از دستش اویز کرده از گوشه در اتاق اورده بالا😐
یه لحظه گرخیدم🤕
ها ها ها میخنده
چندبار اینکارشو تکرار کرد
خدا از دست این من چیکار کنم😐
خیلی ترسو هستم این احضارم ک دیدم بدتر شدم